هزاره پیوند

نوروز باستان

مراسم جشن نوروز هنوز هم در کشورهای مانند:افغانستان،جمهوری آذربایجان و تاجیکستان کموبیش به شکل گذشته اش برگذار میشه.مثلا شکستن تخم مرغ،رقصیدن دور آتش،مسابقات کشتی پهلوانی و...

اما در کشور ایران از جشن نوروز فقط سفره هفت سین باقی مانده است.در کشور ایران دیگر از سنتهای نوروزی خبری نیست.آنچه را شما در ایران در ایام جشن نوروز می بینید فقط خرید کالا است و رفتن به زیارتگاه ها که فکر نکنم با نوروز باستان هیچ پیوندی داشته باشد.


برچسب‌ها: نوروز, عید, باستان, افغانستان
+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۱/۰۳ساعت 12:6  توسط محمدسعیدی(هزاره)  | 

دوستان سال نو و جشن نوروز مبارک!

دوستان سال نو و جشن نوروز مبارک!

(خواستم بنویسم عید نوروز ، چون "عید" واژه عربی است،نخواستم به نوروز خیانت کنم!)

به نظر شما چهره ، نوع آرایش مو و پوشش این زن را که در تصویر می بینید،به کدام گروه و قوم از ایران یا افغانستان بیشترین شباهت را دارد؟صادقانه قضاوت کنید.


برچسب‌ها: نوروز, عید, باستان
+ نوشته شده در  ۱۳۹۱/۰۱/۰۱ساعت 1:18  توسط محمدسعیدی(هزاره)  | 

نامۀ پيشواي عدالتخواهي رهبرشهيد استاد عبدالعلي مزاري (ره) به مركزفرهنگي نويسندگان افغانستان!   

 

ازينكه هرجامعۀ را روشنفكران وانديشمندان شان رهبري ميكند . رهبرشهيد (ره)  توجه خاص به اين قشر داشت  واين قشر راچشم وچراغ جامعه ميدانست.  درحين كه درآن روزهاي مقاومت مقدس غرب كابل ، سخترين مشكلات وسنگين ترين فشارهاي سياسي ونظامي ،در درون حزب وحدت وخارج از حزب وحدت  متوجه رهبرشهيد(ره) بود. ولي رهبر شهيد(ره) جامعۀ روشنفرفكر، فرهنگي وقلم بدستان ملت هزاره را فراموش نكرده بود. ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۴/۲۴ساعت 23:20  توسط عبدالعظیم ابراهیمی  | 

اقلیت ها و نقض حقوق بشر در افغانستان

برشی از تاریخ افغانستان(مخصوصا" هزاره ها)  را در اینجا بخوانید.

به قلم محمد تقی مناقبی.

http://manaqebi.blogfa.com/

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۲/۱۱ساعت 12:6  توسط شیرمحمد حیدری(میرافغان)  | 

عبدالخالق هزاره

    وطن را با خون خود رنگین کردند                     که اندامش را درین ره پاره پا ره 

سلا م   بر  ابر  مرد   آزا د گان                       که  نامش   و یادش  بود    جاودا ن

راه  و رسمت  ای  شهید  پاینده  با د                   دشمنانت  هر زمان   بازنده  با د

عبدالخالق  شهید  تجلی ناب محرومیت های ناشی ازاستبداد وانحصاروبرتری جویی خانوادگی وقبیلوی ای بود، که سده های متمادی برگردۀ جامعه افغانستان و بخصوص مردم هزاره خودرا تحمیل نموده وهرگزآمادگی گذار بسوی یک نظام سیاسی متمدن، قانونمند ومردم گرا بربنیاد رأی وخواست اکثریت مردم محروم افغانستان را نداشتند. او فریاد رسای مردمی بود، که تبعیض قومی و محرومیت سیاسی را با گوشت و پوست خود لمس میکرد ، وی با ایثارخون سرخ خویش،. ، شاهد جشن پایمردی وسرافرازی خود و همراهانش بوده است د مردم مبارز ما ازاین دهلیزهای دردناک وتلخ تاریخ با آگاهی گذشت وخواست پاسخی باشد برای درهم شکستن طلسم زورگویان انحصارواستبداد ومقاومتی باشد دربرابرمتجاوزین خونریزدربیداد گاه تجاوزگری.

مولاداد پدر خا لق - دارای تحصیلات خصوصی  بود و بزبانهای انگلیسی -آلمانی وروسی تسلط نسبی داشت  که در جر یان سفر هایش به همراهی غلام نبی خان چرخی به اروپا میسر شد اندیشه ها وآر مانهایش را بیدار تر سازد واو سر پر شوری سیاسی داشت . عبدالخالق وخانواده اش با بهره گیری  از حیات شهری   با یک عده دیگر  زیر تآثیر  نظر یات جنبیش مشروطه خواهان وروشنفکران آزادی خواه  قرار گرفت و در یک ساز مان سیاسی به اشتراک دیگر مبارزین ملی وارد مبارزه سیاسی علیه نظام استبدادی ورژیم وابسته به استعمار گردید.خالق شهید این وطنپرست دلیردر یکی از سازمانهای مخفی که شکل مبارزات  سری  انفرادی را داشت وابسته بود واین نو جوان انقلابی هزاره در همه جا  - در مکتب وخانه با سیاست وافراد سیاسی ارتباط برقرار کرده  بوداو از معلمین شریف  خود – محمد عظیم خان معلم ومحمد ایوب خان معاون مکتب نجات  در سهای سیاسی زمان خود را در یافت میداشت ودر باره آینده وطنش بیشتر فکر میکرد

 عبد الخالق شهید فر زند مولا داد در سال 1295 شمسی به دنیا آمد  . پدرش عبدالخالق هزاره را شامل مکتب نجات ساخت  و در تر بیت خالق توجه زیادی مبذول  میکر د. عبدالخالق  یک جوان جدی – محکم – گرمجوش و تا حدی عصبی مزاج  و دارای صفات مردانه و جوانی بودخوش اندام – بلند قد- فوتبالیست توانا ودر ژیمناستیک بی نظیر-عبدالخالق تمام زنده گیش رابه سیاست وقف کرد وبصورت  یک انقلابی  حر فوی بوجود آمد. توجه بیش از حد مولاداد  بالای خالق  وی را قادر ساخت تا راه صد ساله را در یک شب طی نماید توجه  زیاد  پدرش - خالق  را بیک مبارز  بی باک ضد استبداد مبدل کرد. خالق هزاره فرزند فقرومحرو میت – وارث رنج های بیکران مردم خود  بود او فولادی بود که در کوره فقر ورنج توان فر سای پدر ومادرش آبدیده تر میشد.  ومشعل مبارزه را درفش وار فرا راه زنده گی خود برافراشت وبرافروخت  وی باری تصمیم میگیرد  که در مراسم یک تهداب گذاری در بالا حصار ماموریت خود را انجام بدهد  ولی توفیق نمی آورد.او در جشن ماه سنبله نیز می خواست قصد خودرا عملی کند ولی باز هم این فرصت را بدست نیاورد  تا آنکه  روز 16 – ماه عقرب - سال -- 1312شمسی که دراین روز نادر خان انعامات  مکاتب و تورنمنت خزانی را به مستحقین آن توزیع میکرد. بیرق ارگ پایین شد ونادر  به باغ دلکشا قدم گداشت . سلامی گرفته شد  ومیز انعامات  را معاینه کرد وبعد آ بسو ی صفی که عبدالخالق  ایستاده بود آمد.  خالق یک قدم پیش آمد ودر کمال آرامش گلوله راشلیک کرد ودر گلوله های دوم وسوم نادر  فقط یک تکان خورد ونقش زمین شد خالق به مرام خود رسید . ویکی از مستبدین ودست نشانده انگلیس را از بین برد  و فرار نکرد  و به شاه محمود اطلاع دادند و خالق گر فتار گردید. . روشنفکران ونیروهای ضدا ستبداد و بی عدالتی این روز را بیاد خالق شهید- قهرمان ملی کشور گرامی میدارندو بروح آن  شهید بزرگوار یاران با وفایش  درود واحترام  فراوان ابراز میدارند..گفته میشود بعد ازکشته شدن نادر  حکومت میخواست تمام  شاگردان  آن مکتب  را تیر باران کند  ولی در اثر مشوره بعضی از ارکان حکومت سر انجام به شاه محمود گفته شد چون قاتل و همدستانش گرفتار شده اند دیگر شاگردان باید  رها شوند.

بالاخره  بعد از ظهر چهارم جدی –سال 1312 –شمسی- که سرما سنگ رامی شکست- خالق ومحمود خان متعلم همصنفی ورفیق خالق – مولاداد پدر –خداداد کاکا -قربانعلی یخ آب فروش مامای خالق- ربانی-مصطفی-ولطیف جوانان خاندان چرخی- علی اکبرغند مشر- محمود کارگر مطبعه انیس – میر مسجدی متعلم -محمد زمان  متعلم- سید عزیز متعلم – محمد اسحق متعلم - میرزامحمد متعلم- ناشرین   نامه ها -محمد ایوب معاون مکتب امانی- محمد عظیم معلم- وبروایتی  21 –تن از اعضای خانواده ومنسوبین خالق بشمول دوتن از پسران خورد کاکایش خدادادبه نام های عبدالله وعبدالرحمن را از دروازه جنوبی ارگ  بسوی اعدام گاه بردند. قبل از به دار کشیدن اعضای بدن خالق هزاره  را قطعه فطعه که به دار آویختن  نر سید  خا لق قبل از شهادت  17 – 18 – سال داشت  . وهمچنین حفیظه خواهر خورد سالش نیز در زندان از میان رفت.

عبدالخالق شهید با وجود  آن که شکنجه های طاقت فرسا را تحمل میکرد هیچ یک از رفقای خود را افشا ء نکرد- محمد اسحق یکی ازرفقای خالق که سخت مجروح بود با تآ ثر وهیجان شدید به خالق گفت  : - ای  رفیق نا جوان  چرا بمن ودیگر رفقایت اعتماد نکردی وعزم خودرا پنهان کردی ؟و اگر این طور نمی کردی حال ازین حکومت یک نفر هم زنده نمی بود  .سخن آخر را بتو گفتم  خدا حا فظ . خالق جواب داد راست میگوئی احتیاط من بی جا بود – از تو عفو می خواهم . بدین ترتیب  اقدام عبدالخالق  ورفقایش یک عمل آ گا هانه ملی وسیاسی  علیه دشمنان وطن ومردم بخاطر دفاع از عدالت وآزادی بود که برای رهائی مردم  بخون تپیده ای کشورجام افتخار آفرین شهادت را نوشیدند.

سید حسن رشاد درمقاله ء - دو یاد و دو خاطره - مینویسد که :-   روز 16 عقرب سال 1312 خورشيدی نادر شاه به دست عبدالخالق کشته شد و آن گونه که می دانیم ده ها تن را بدین بهانه به زندان افگندند و  کشتند و مرحوم غبار به شمول عبدالخالق وخانواده اش نام شانزده تن را ذکر میکند که قربانی این ماجرا شدند که محمود خان معاون عبدالخالق وکاکایش علی اکبر خان غندمشر نیز از اعدام شدگان بودند.علی اکبر خان در ترکیه آموزش نظامی دیده بود و با پدر این جانب سید احمد غندمشر دوست دوران تحصیل در ترکیه بود و در بازگست نیزدو همکار و رفیق صميمی بودندکه از  ترکیه به قصد خدمت در دولت امانی به و طن برگشتند و در رکاب شاه امان الله به خدمت پرداختند.پدرم همواره از وطن دوستی و رشادت و آ زادی خواهی علی اکبر خان حکایتها میکرد و از ارتباط و معاشرت وی با مشروطه خواهان سخن میزد.با دریغ که پس از تسلط حبیب الله کلکانی آن دو که در قندهار ودر رکاب شاه امان الله بودند توسط مهردل خان والی و قوماندان وقت  دستگیر و زندانی شدندو روزی که در مجمع اهالی قندهار  قراربود  که مهر دل خان برای  آنان تعیین جزا نماید و حکم اعدام صادر کند از قضا مردی از بزرگان توپخانۀ قندهار خطاب به مهردل خان گفت: «این سید نوۀ میر آقا  معروف به «جیتن» است که در جنگ دوم با انگلیسان شهید شد ومرقدش زیارتگاه خاص و عام است».    آنگاه مهردل خان مارا رهاکرد و حتی پیشنهاد همکاری کرد که من نپذیرفتم و هردو به کابل آمدیم و دوستی من و  علی اکبرخان ادامه داشت و لی پس از مدتی دریافتم که دوستم از من فاصله میگیردو هنگامی  هم که علت را پرسیدم گفت که تو متکفل زندگی چهل انسانی و خوب است که متوجه همین وظایف خودباشی. هنگامی که خواستم  رابطۀ این وظایف را با دوری گزیدن او بدانم گفت:« در خانه اگر کس است ؛ یک حرف بسست».  راستی هم در آن سالها  پدرم جز زنده گی خانوادۀ خودش متکفل زندگی فامیل برادر بزرگش بود که از جهان رفته بود و همچنان از خانوادۀ برادر کوچکش ميرعلی احمد ضیاء که زندانی بود نیز باید سرپرستی میکرد..

پدرم میگفت چند ماه به قتل نادر شاه مانده بود که تصمیم گرفتم از دوست دیرینم  علی اکبرخان در خانه اش واقع در ده افغانان کابل  دیدار کنم که در مسیر راه محمودخان برادر کوچکش را دیدم و چون از قصد من آگاه شد  بدون موجب به ناسزاگویی و دشنام آغاز کرد  و این عمل موجب شد که از رفتن به خانۀ شان منصرف شوم ولی چند شب پس از این  ماجرا در یکی ازکوچه های چنداول کسی در تاریکی شب خود را به پاهای من انداخت و پیوسته عذرخواهی می کرد و چون اورا از زمین بلند کردم دیدم همان محمود خان جوانمرد است که از رویداد آن روز عذرخواهی میکند و باز اصرار دارد که از رفتن به  خانۀاو و برادر بزرگش اجتناب کنم و تأکید میکردکه این مطلب را چون رازی نزد خودنگه دارم   به  یقین در آینده  او را ستایش خواهم کردو در حق وی دعای خير خواهم نمود. پدرم میگفت بعدها دانستم که علی اکبر خان در حادثۀ قتل نادر شاه نقش اساسی داشته است و نمیخواسته که ما بی موجب آسیب پذیر شویم .

خاطرۀ دوم پدرم باز هم برمیگشت به همان روز شانزدهم عقرب یعنی روز کشته شدن نادر شاه به دست عبدالخالق.پدرم حکایت میکرد که ساعت 11 قبل از ظهر آن روز نادر شاه در مکتب احضاریه که بعد ها لیسۀ عسکری نام گرفت برای توزیع شهادتنامه های شاگردان آمده بود . در آن روزگار من قوماندان مکتب احضاریه بودم  پس از قبول مراسم  قطعه و احترام منسوبان مکتب خود را به او معرفی کرد ه گفتم :من سید احمدغندمشر چنداولی قوماندان مکتب احضاریه؟   نادر خان با ناراحتی و خشم خطاب به من گفت :«خوب شد ترا دیدم من از همه چیز اطلاع دارم وشنیده ام که به مرده های بی ارزش گریه میکنی».آنگاه به یاورش سید شریف دستور داد  تا نشانها و علايم نظامي شانه های مرا بکند که  سید شریف نیز در حضور همه این عمل را به شدت انجام داد و آنگاه نادر  به من گفت که تا امر ثانی خانه نشین هستی.

آن روز با ناراحتی به سوی خانه به راه افتادم و درقسمت شهنشاه چنداول عبدالخالق را در حالی که بایسکلش در دستش بود و با میر علی اصغر شعاع  گرم صحبت بود دیدم و من هم به جمع شان پیوستم.و عبدالخالق را بسیار شاد و سرحال یافتم. هنگامی که از ما جدا میشد و به سواری بایسکل به سوی قصر دلگشا میرفت به من گفت:ـ آقا صاحب ما امروز مسابقۀ فوتبال داریم و به امید خدا گول های تاریخی خواهم زد.

آن گونه که میدانیم همان روز نادر شاه به دست عبدالخالق کشته شدو شب که آقای شعاع به خانۀ ما آمده بود ؛ آهسته به گوشم گفت:

راستی خالق گول تاریخی زد!  این بود دو خاطرۀ تاریخی که از پدرم شنیده بودم و با امانت داری   در اندیشۀ بازگویی اين دو خاطره افتادم تا ثبت بايگاني تاريخ پرافتخار آزاديخواهان وطن نمايم .     

طوریکه:-- در این اواخر ، اثر جدیدی بنام " از خاطراتم "  طی چهارصد و هفت صفحه  با سایز و دیزاین  زیبا از چاپ برآمد و بدسترس علاقه مندان قرار داده شد .  اثرمذکور خاطرات جالب ، انتباهی ، عاطفی و درد انگیز آقای خالد صدیق فرزند غلام صدیق خان چرخی وزیر امور خارجه ی دوران سلطنت امانی را تشکیل میدهد. آنانیکه از جریانات تاریخ چندین دهه ی اخیر کشور اطلاع دارند، یقینا میدانند که اعضای خانواده چرخی  متاسفانه مورد خشم و غدر نادر شاه قرار گرفته نه تنها غلام نبی خان چرخی و غلام جیلانی خان چرخی  و عده ی دیگر از جوانان آنها مانند غلام ربانی ، غلام مصطفی ، عبدالطیف و امثالهم را به دم برچه ای تفنگ و پای چوبه ی دار فرستاد شدند ، بلکه زنان و دختران  وحتا کودکان معصوم آنان  به زندان های مخوف  استبداد سپرد ه شد ند و سالیان متمادی را در بند و زنجیر سپری نمودند .  خالد صدیق نویسنده ای خاطرات ، در سن شش ساله گی ،  یعنی در دوره ی کودکی و در عالم  بیگناهی  و معصومیت به چنگ اسارت و جفای نادر و برادران وی در افتاد  و در سلولهای  زندان به جوانی رسید . آقای خالد صدیق در عین حالیکه خاطرات دوران طولانی زندانش را با نگارشی ساده و بیانی عاری از تکلف تقدیم خواننده اش مینماید ، سیاست ستم سالارانه واعمال ضد ملی و ضد بشری رژیم نادری و اخلاف او را بهمان ساده گی پیش چشم اهل زمان میگذارد تا در اطراف آن همه جریانات نا هنجار،  آموزش لازم  و قضاوت  عادلانه صورت گیرد . آنچه را خواننده ی جست و جو گر میتواند از لابلای خاطرات آقای خالد صدیق دریابد ، معلومات موثق پیرامون چگونه گی وضع و حال نا بسامان خانواده ی بزرگ چرخی پس از سقوط امارت کوتاه مدت حبیب الله کلکانی  و حاکمیت خانواده ی نادرشاه و همچنان ، اسمای مکمل  شهدا ، زنده مانده ها و زندان دیده های این خانواده توام با یکسلسله عکس های نایاب میباشد که بذات خودش جالب ، دیدنی و مورد نیاز محققین  و مورخین ما خواهد بود .

ارایه ی لیست اسامی زندانیان زنانه و مردانه ی این خانواده  و نیز اسمای آنعده از زندانیان سیاسی که در بخشهای مختلف زندان د همزنگ اسیر بودند ، اقدام بجایی است که هم موجب سهولت در کار مورخین و محققین خواهد بود و هم حق آن اسیران گمنام  وقربانیان رژیم  خودکامه ی نادری که  تاحال از قلم مانده اند ، تا حدی ادا شده میتواند . آنچه در لابلای این اثر بر جسته گی دارد همانا خشم ظالم  و عجزمظلوم در یک رژیم خود کامه ی مستبد میباشد که حاکم ظالم  به هیچ چیز  و هیچ کسی  بجز بقا و منفعت خودش رحم و مدارا نمی کند . بهر حال ، برای آقای خالد صدیق توفیق بیشتر میخواهم و آرزو دارم سایر مظلومان ، درد رسیده گان  و زندان دیده گان سرزمین غمبارم افغانستان ، خاطرات ، چشمدیدها و گفتنی های شان را از سینه ها بیرون کشیده به سمع نسل امروز و فردای کشور برسانند تا هم در قبال تاریخ ادای دین کرده و هم وجدان خود شان در برابرمادر وطن را آرامش بخشیده باشند .« چنان كه اكنون از اسناد محرمانه ارشيفي بمبهي معلوم گرديده است، خاندان يحیي خان پدر کلان نادر در دوره اي جنگ دوم بين انگلستان وافغانستان به منفعت انگلستان خدمت كرده، در هندوستان چند مدت اقامت داشته وخود محمدنادر خان در سال 1884 م در ديره دون هند تولد شده است. »زمانيكه بزرگ مي شود ودر دربار حبيب الله وامان الله راه مي يابد وزير زميني به نفع انگريزها آغاز به فعاليت ميكند، تا اينكه در صدد بدنام سازي حكومت اماني كوشش به عمل مي آورد وتا اينكه در اثرپروگرامهاي غير ملي كه اين نيش آوركشنده خويي به حكومت اماني پيشكش ميدارد ومسله اي ماليه اي سنگين زمين را از جنس به پول تبديل ودهقانان كشور را دچار سراسيمگي ساخته ، مجبورشان مي نمايند كه دست به بغاوت وجنبش دهقاني بزنند واز سوي ديگرشيخهاي گماشته شده اي انگريز دست به تبليغ زهراگين زده ، حكومت اماني را به شكست مواجه وخود نادر به كمك انگلسها وبه تحريك قبايل آنسوي سرحد ووعده مال مردم شمالي براي قبايل منگلي وجاجي وسر آنها براي خودش قدرت شاهي را از خاندان اماني به همكاري روشن وافتابي انگلسها غصب ميكند.             به كشتن زهرسو كشودند دست               به حدي كه يك تن سلامت نه رست

       چو از قتل اعدا بپرداختند،               به تاراج اموالشان تاختند !!

وطن محبوب ما افغانستان کشور جنگ زده  و. سرزمینی بکر که معادنش به دلیل جنگ‌های قومی و نژادی دست نخورده مانده است. چنان چه برای هیچ  کسی معلوم نیست که میزان ذخایر گازطبیعی، ذغال سنگ، آهن، نفت، مس، فلور، لا‌جورد، منگنز، سرب، بوکسیت، طلا‌، نیکل، کرم، یاقوت، مرمر، جیوه، لیتیوم، آلومینیوم، قلع و تنگستن آن تا چه اندازه است؟ ۴/۰ هکتار زمین زراعتی برای هر نفر، تراکم نسبی جمعیت ۳۲ نفر، نرخ رشد جمعیت ۶/۲ درصد، جمعیت با سواد 30 درصد، درآمد سالیانه برای هر نفر کمتر از ۳۰۰ دلا‌ر، متوسط عمر ۴۰ سال، بدون راه‌آهن، برای هر ۷ هزار نفر یک بسترشفا خانه میزان درآمد از صنعت جهانگردی صفر و... چنین وضعی افغانستان را نه در مدار توسعه ‌نیافتگی، بلکه در مرحله عقب‌ماندگی کامل نگهداشته شده است. ‌ در سرزمینی که در سال ۱۹۱۹ از بریتانیا جداگردید و مستقل شد،  وتا هنوز آب خوش از گلوی مردمش پایین نرفته است. اقوام گوناگون مرکب از پشتون‌ها، تاجیک‌ها، هزاره‌ها - ازبک‌ها، ترکمن‌ها، ایماقها- نورستانی‌ها – پشه ای ها -  بلوچ ها – بیات ها –قیرغیزها – قزاق ها – اویغور ها وغیره  ، بعد از گذشت ۱۰۰ سال از استقلا‌ل خود، هنوز نتوانسته‌اند قالب یک  ملت واحد را  به خود  اختیا ر نمایند و اساس دولتی با ثبات و مقتدر را بنا نهند. نه  تنها مردم منطقه و جهان،  بلکه تندیس‌های زخمی بودا نیز به حا ل زار این مردم بلا‌کشیده وفقر زده  می‌گریند.

افغانستان سرزمینی است، که دردل خویش تجربۀ مقاومت چندین هزارساله دارد. ازتهاجم خونین وهویت ستیزی اسکندرمقدونی، بربرمنشی قبیلوی، کتاب سوزی وفرهنگ گریزی اعراب  درزیرپوشش دین، تجاوزبی آزرمانۀ همراه با خون وآتش وویرانگری ، یورش اشغالگرانۀ متکرراستعمارانگلیس  ، تا تجاوززبونانه وضد تمدنی تمدن ستیزان پاکستانی درسیمای گروه متحجروقرون وسطایی طالبان دردهۀ پسین، ازجمله تجارب غنی والهام بخشی بودند، که درتشکل وتبلورعنصرمقاومت مردم نقش مهم وتعین کننده داشتند. مردم ما  با آگاهی  ازسرنوشت غمباروتاریخ اندوه گین سرداران مقاومت چون ابومسلم خراسانی، بابک، سنباد، استاد سیس، مازیار، نیزک، یعقوب لیث صفار شهید عبدالخالق قهرمان.... وقله های رفیع فرهنگ ودانش مانند: دقیقی، فردوسی، فارابی، ابن سینا، ناصرخسرو کاتب هزاره وسایرین داشت ومیدانست، که هرکدام را بگونه های دردناک مورد دسیسه قرارداده یا به شهادت رسانیدند ویا مجبوربه آوارگی وگمنامی ساختند  علاقه به میهن , احترام به بزرگسالان, احترام به ناموس خود و دیگران , احساس غرور در برابر اجانب, ازادیخواهی , جوانمردی , ارجگذاری به عیاران و جوانمردان, مهمان نوازی وغیره از  خصوصیات ذاتی مردم سر زمین ماست که میتوان انرا بیان افتخار امیز مردم کشور نامید  .. این هویت محصول عوامل مختلف مادی و معنوی است: از قله های غرور انگیز هندوکش گرفته تا دشتهای مرد خیز هرات و بست و قندهار, ازمبارزات محمد  ایوب خان  کرنیل شیرمحمد هزاره - میر مسجدی - شهید عبدالخالق  از " گور اوغلی" تخار و بدخشان تا "قر سک" پنجشیر و دنبوره هزاره جات, از بزکشی شمال گرفته تا اتن جنوب, از تاکستانهای شمالی گرفته تا پسته زار های باد غیس, از حلقات  مثنوی خوانی تا محافل شهنامه خوانی, از شجاعت, اخلاص و مهمان نوازی روستائیان پاک  طینت گرفته تا ظرافت و هنر مندی شهریان نازک طبع, , از قوشخانه های گرم شمال گرفته تا جرگه های پر خروش شرق, از سخت کوشی مردم هزاره گرفته تا , از ادب پروری اهالی بدخشان گرفته تا سرعت بدیهه مردم هرات, از طبع شوخ مردم وردک گرفته تا صراحت مردم قندهار, از جوانمردی کوهدامنیان گرفته تا سنت عیاری کابلیان. یعنی در تکوین این هویت دین و عرف و خصوصیتهای فر هنگی و باور های مذهبی و خاطرات متراکم گذشته و اقلیم و هوا و سلوک خانواده گی و تجارب تاریخی همه وهمه دست در دست هم داده است.

حاکمیت های سه دههء اخیربا خاستگاه های مختلف اجتماعی – سیاسی از راه توسل به زور رویکار شدند. درحالیکه قبل از آن نیز حاکمیت ها از مجرای دموکراسی متعارف ایجاد نگردیده بودند.   در طول تاریخ ما شاهد حضور نيروها وگروهاي سياسي هستيم كه از دوره ها ی نهضت خواهی و مشروطيت طلبی تاحال به حيات خود ادامه داده و تا آينده قابل پيشبيني هم در زند گي سياسي ما نقش بازي خواهند كرد، لذا  از آنزمان تاكنون چهار خانواده سياسي ، ملي گرا ، چپ ، مذهبي و سلطنت طلب ، كه در تمامي حوادث و رويدادهاي سياسي گذشته ، هر يك به فراخور وزن و نيروي خود  در زمانهاي مختلف شركت داشته و تاثير گذار بوده اند ، شكل گرفتند، به اين چهار خانواده بايد يك عضو ديگر ، يعني نيروهاي قومي و قبایلی ، كه  بعد از دخول قطعات نظامی اتحاد شوروی در افغانستان شكل بارز گرفتند ، به عنوان گروه پنجم، در جامعه اضافه كرد . رابطه اين چند گروه سياسي در طي اين مدت ، صرف نظر از همكاري و همسوئي هاي موقتي و تاكتيكي دو جانبه و  يا چند جانبه ، كه آنهم نه بر اساس توافقات دمكراتيك و با هدف استقرار دمكراسي ووحدت، بلكه براين اساس بوده تا با  جمع آوري نيرو ، توان لازم را براي  بزير كشيدن قدرت حاكم پيدا كنند،  همواره خصمانه و خونين بوده و طرفين تا سر حد نابودي و حذف غير خود  پيش رفته اند .   در افغانستان به اثر فداکاری نهضت مشروطه و نیروهای ملی دموکراتیک كه به تشكيل مجلس شو ی قرار گیرد.راي ملي و تصويب قانون اساسي منجر شد ، استبداد پادشاهي مواضع مهمي را از دست داد و آزاديخواهان توانستند جامعه را گام به گام به سوي دمكراسي و تجدد سوق دهند، اما اين روند تحت تاثير عوامل بين المللي و داخلي نه تنها نتوانست در جامعه نهادينه شود بلكه با روي كار آمدن داودخان و استقرار مجدد ديكتاتوري متوقف گرديد . 

 بحران امروز کشور ما  سی وچهار سال قبل در ٢٦ سرطان سال ١٣٥٢ آغاز گردید و در نتیجه اقدامات  ناشیانه, عجولانه و عاقبت نیاندیشانه,  کشور بی ثبات و بی ثبات تر شد و امروز خانه مشترک افغانها در مسیر طوفان و در معرض انقراض و نا بودی قرار گرفته است. جنگ ادامه دارد, وحدت ملی و برادری میان اقوام و قبایل ساکن آن صدمه دیده است... بنا بران اولویت های مان قرار ذیل تعین شده اند:  در گام نخست مساله نجات کشور از بحران است. قطع جنگ , کوتاه کردن دست اجانب,  اعاده صلح و ثبات و در یک کلام نجات خانه مشترک ما از مسیر طوفان. این کار از توانائی یک حزب یا یک قوم  بیرون است. به این سبب نیرو های سیاسی کشور قطع نظر از آنکه پیرو چه اندیشه ای هستند, از هر قوم و قبیله ای که هستند الزاما باید  مشترکا در نجات کشور از بحران سهم بگیرند. بنابران باید تاکید مزید بر وحدت ملی, آشتی ملی و رفع خصومت ها و کشیدگی ها وغیره صورت گیرد..  افغانستان در مرحله گذار از جامعه سنتی و( فیودالی- ماقبل فیودالی) بسوی جامعه مدرنتر شهری است. باید از  حالت  مناسبات اتنیکی و قومی به بسوی تشکیل ملت واحد گام بگذارد. این مرحله در اروپا با انقلابات همراه بود. در افغانستان نیز تلاش های سی سال اخیر با همین درک اغاز شد. هدف انقلاب ملی و دموکراتیک که دموکراتیک خلق مطرح مینمود در واقع گذار بسوی جامعه مدرن تر " سوسیالیستی" بود. آنچه امروز در تحت نظر نظامی, اقتصادی و سیاسی گسترده غرب در حال انجام است  فاصله گرفتن از مناسبات عقب مانده و گذار بسوی جامعه سر مایه داری است..  حفظ استقلال ملی , حاکمیت ملی, تمامیت ارضی کشور در اینده است. در این ارتباط مساله مبارزه علیه  مداخلات همسایه ها , حضور گسترده نظامی اجنبی و طرح ها و بر نامه های  ستراتیژیک جهانی و منطقوی است. دفاع از هویت ملی و حفظ کشور در برابر شئونیزم کشور های همسایه . حفظ و مواظبت ار فرهنگ و زبان و دست اورد های تاریخی و فرهنگی ماست که در نتیجه حضور دوام دار و نفوذ اقتصادی , سیاسی و نظامی اجنبی مورد تهدید جدی قرار میگیرد.اگر ما باشندگان این مرزو بوم وسعت خاک فعلی افغانستان عزیز را از دست  اندازی متهاجمین حفظ نموده  و سیمای آنرا در جهت مثبت و بالندگی وترقی تغییر داده بتوانیم کار بس بزرگی را برای نسل و بالندگان آینده خواهیم کرد، چه رسد به ادعای بلند بالای مرز های پیشین  که امیدوارم عقل و خرد جمعی از این پس به آینده گان افغان ماندگارنسازد. شايد بيان اين واقعیت كه كشور ما افغانستان به عنوان يك كل جغرافيائي ــ  سياسي تا كنون با تمام تلاش و مبارزات سالیانه متفاوت به اين طرف هنوز فاقد يك پروژه سياسي فراگير ملي مي باشد تكراري از تاریخ باشد ویا در زمینه رسیدن به یک تفاهم واقعی وحدت ملی مغلق بودن پدیده های اجتماعی کشور ویا سکولوژی ما افغانان بوده که به اين هدف ملي دست نیافتیم ، زیرا که بعضأ با یک دست قول برادری میدهیم و با دست دیگر شمشیر می کشیم ، البته که این نقیصه به تنهایی نه بلکه با  سازماندهي و تلاش جمعي ،خردمندانه  و دمكراتيك ، مي توان به هدف مهم که عبارت از ترقی و تعالی کشور، و همگرایی ملی است رسيد، قابل تذکر اینکه اولین گام آنست که از منفی بافی ها و قهرمان انتقاد شـدن خود را رهایی دهیم ودر این راه اصلاحات را از خود باید آغاز نمود ، ، لذا با تعقل خردمندانه و توکل واقعی بر خداوند (ج) و نیز اعتماد بر یکدیگر و عشق به مردم ووطن وهمچنان با تلاش و از خود گذری است که مي توان به هدف مهم که  همانا ترقی و تعالی کشور، و همگرایی ملی است رسيد.

عبدالخالق شهید  فرزند برومند  و فداکار  و جوانی از نسل رنج وزحمت  جامعه هزاره  که در محیط شهری رشد و پروریش یافته بود  تبعیض  قومی – تحقیر و اهانت علیه مردم خویش را که از طرف نظام استبدادی  خا ندان آلی یحیی در راس آن نادر خان جبار و خون آشام را  با گوشت و پوست خویش درک ولمس میکرد  خالق شهید همواره برای نجات مردمش اززیر ساطور ظلم وبیدادگری میاندشید  و ی تلاش نمود تا در محیط مکتب و درساحه بیرون از آن همفکران و مبارزین ضد استبداد خاندانی را جستجو و بالاخره گروهی  ازین گونه افراد همنظر  و هم اندیشه خویش را پیداکرد . برای تحقق آرمانهای دیرینه شان بعد از سازماندهی منظم  و ایجاد تشکیلا ت مخفی دست بکار شدند و یکی از مستبدین و شیاد ترین فرد آنزمان را از بین برد  و خاطرات فداکارانه وجسورانه شان را حک تاریخ کشور کردند . با از بین رفتن نادر خان این جلاد قرن  در سیاست خاندان مستبد مصاحبین  در مجموع تغیراتی بوحود آمد  و  تاحدودی معین از به سیاه چال انداختن ها -  تیل داغ کردن ها – واسکت بریدن ها -  تبعید کردن ها ی مبارزین ملی و انقلابیون ضد بیداد گری  و بی عدالتی کمتر گردید و از اعمال خشونت آمیز ارگانهای دولتی  ونظام پولیسی وقت  تا حدودی معین کاسته شدند.  وبشکل محدود برای مردم کشور زمینه ابراز نظر بطور شفاهی و کتبی نسبت به گذشته فراهم گردید . شهید عبد الخالق قهرمان و همرزمان جسور  و فداکارش  راه ورویش مبارزه علیه استبداد را  از جنبیش  مشروطه خواهان اول و دوم  فرا گرفتند و با نثار نمودن جان های شرین شان برای نابودی ظلم وبی عدالتی  نمونه و سرمشق برای نسل بعدی مبارزین ملی کشور شدند.

بنآ بالای همه روشنفکران کشور دین برزگ است که از شجاعت و خود گذری خالق شهید این فرزند رنج وزحمت مردم هزاره و انقلابی ضد استبداد خاندانی  ومبارز راه آزادی و ترقی را گرامی دارند . وهمه ساله ازین شهید بی بدیل افغانستان تجلیل بعمل آوره و خاطرات قهرمانانه و فداکارانه شان  را بر ضد بی عدالتی و تبعیض   ارج گذاری نمایند.

به روان پاک خالق شهید ویاران وفادارش و آن  جوان فداکار دعا ودرود می فرستیم  روحش شا د وخاطراتش همیشه

گرامی , ومقامش خلد برین باد .

منا بع

  - هزاره ها از قتل عام تا احیای هویت  نویشته  بصیر احمد دولت آبادی- چاپ ایران - سال – 1385- ش.

- یاد داشتها ی در با ره  سر ز مین و ر جا ل  هزاره جات   اثر  -  حسین نا یل - بهار سا ل  1379  هجری – شمسی چا  پ    ایران  .

 -افغانستان در پنج قرن اخیر نوشته  میر محمد صدیق فر هنگ  جلد اول قسمت دوم  سال 1371 شمسی چاپ ایران

- سایت آریایی زیرعنوان  رازپنهاني ، دردل اقاي خالدصديق،نگارنده ي كتاب خاطرات زندان ستمگرانه ي نادرغدار !

- دو یاد و دو خاطره   نویسنده  سیدحسن رشاد منتشره شماره دوازدهم سال چهارم ماهنامه مشعل

  - یاد داشت  ها ی از نویسنده مقاله    -  4   - ماه نوامبر –سال –2007– میلادی

+ نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۱۹ساعت 0:37  توسط محمدسعیدی(هزاره)  | 

- منشاء نژادی هزاره ها

۱ - منشاء نژادی هزاره ها

 

نوشتهء از خالق ازاد

 

 بتاریخ 2003-02-19 رادیو ی BBC از طریق برنامه ء فارسی اش زیری عنوان ژنتیک ، تاریخ جهان کشاء وایل مغول خبری را به ساعت ۱۲.۲۴ ان روز به وقت گرینویج پحش کرد که مجموعه ء دریافت های تحقیقی، تاریخی ، نظرات و بر داشت های از گذشته را در مورد منشاء نژادی هزاره ها ، زیر سوال قرار داد . آن بر نامه خبری  علاوه بر آنکه به شکل یک گذارش علمی به دست نشر سپرده شد در صفحه اول سایت انترنیتی رادیو مذکور نیز بدست نشر سپرده شد  کپی ان دریافت جدید که در دست ما قرار دارد توسط استاد عالیقدر پروفیسر ناظر حسین که خود در زمینه یک محقق و صاحب نظر بوده و با نگارنده دوستی  شخصی داشته و مشوق من درین زمینه ها بوده حدود چند ما قبل در اختیار من گذشته شد . موصوصف که کپسی متن انگلیسی و دری (فارسی) را به گونه دقیق جمع آوری نموده بود شکایت از ان داشت که رنگ های موجود داخل پرینتر های رنگی ، بنا به عدم موجودیت مجموعهء  رنگ ها در داخلش، خوب نتوانسته کیفیت رنگی آن سایت را دقیقا نمونه بر داری نماید . متن انگلیسی یک مضمون طولانی است که ترجمهء آ ن با یک مقدمه بعدا چاب و نشر خواهد شد اما در مورد متن دری و چاپ و تکثیر ان لازم دیدم برای انکه ذهن خواننده گان در مورد برداشت محقیقین ، مورخین و صاحب نظران ، که قبل از این دریافت علمی ، در مورد  منشاء نژادی هزاره ها موجود بود روشن گردید باشد ،‌تا حد ممکن به گونه اختصار یاد آوری نمایم .

در گذشته تیوری ها و نظرات مختلف در مورد هویت منشاء‌ ، نژادی هزاره ها موجود بود ، که در اینجا به اختصار از چگونگی آن نظرات  و تیوری های و اسامی آن نظریه پردازان یاد اوری  به عمل می اید

آن عده از محقیقین که هزاره ها را از جمله بومی ترین مردم در هزارستان افغانستان کنونی می دانند از این قرار است ـــ فریر (ferrier) دانشمند فرانسوی که در جریان قرن (۱۹) از بخش های مختلف هزارستان دیدار کرده اعتقاد دارد که هزاره ها حتی در زمان اسکندر مقدونی حوالی سال (330م) درین منطقه ساکن بوده و کورستس (curtsuiu) تاریخ نویس یونانی در کتابش در مورد مسافرت اسکندر در هزارستان و موجودیت هزاره ها به صراحت سخن گفته است (۱)
علاوه بر محقق فرانسوی ، قبل از ان اسناد به جا مانده از زاریرن چینی بویژه  از هیوان تسانگ  و هوشامن که در اوایل ظهور اسلام از بامیان و هزارستان دیدار کرده  و از طریق هزارستان به جاغوری و بالاخره به معبد زمینداور رفته است هویدا است  که هزاره ها در همان سال های نخست بعثت  در ین سحه ساکن بوده است (2)
علاوه بر ان محقق دیگری غربی بنام فلچر ( fletche) نیز عقیده دارد  که هزاره ها  قبل از استیلای مغول درین ساحه مسکن گزین بوده است - همچنین علاوه بر محققین مذکور که از بامیان و ده ها نظریه ، نظریه نظران آنها در فوق ذکر گردیده محققین داخلی ، از جمله عبدالحی حبیبی ، غلام محمد غبار ، پروفیسر شاه علی اکبر شهرستانی  و غیره نیز آن نظرات را تاید کرده اند (3)
اما بعد از قرن نوزدهم و عبور و مرور محقیقن غربی نظریه مغولی بودن هزاره ها از قوت بیشتر بر خوردار گردید - محققین که از این نظریه حمایه کرده اند از این قرار است .
1 . بیلیو (bellew) که معتقد است خان بزرگ مغول ده گروه از سربازانش را در هزارستان  کنونی مستقر ساخت و بتدریج بعد از استقرار آن ها ملیت بدینگونه شکل گرفت - از این نظر بعدها مورخین دیگر چون وان بری(vanbery) برنس (burnes) فرير تيلر (tyler) هاکر(hacher) فاکس (fox ) ایوامورا ( ewamura ) ماکمون (macmun) و غيره  نيز حمايت کردند  ...

ولی ابوالفضل يکی از وزيران دربار اکبر شاه مغولی در هند، نظر می دهد که هزاره ها از اعقاب ارتش چغتای خان می باشد ، که توسط منگوقا آن به کمک هلاکو خان مغول فرستاده شده است - اين نيرو توسطه نواسه اونيکو در اقلان رهبری و اداره ميگرديد -اين نظر توسطه محقق معروف روس پتروشفنسکی نیز مورد تائید قرار گرفته است  یول(yule) دانشمند دیگر غربی نیز نظر پتروشفنسکی را تائید نموده است بویل ( boyle)  محقق ديگر را نيز نظر بر ان است که هزاره ها از اعقاب مغول های نيکو دری  است خانم بيکن (becom) علاوه بر انکه ان تيوری را می پزیرد  علاوه می نماید که هزاره ها از سلاله لشکریان مغول است که بین سال های مختلف از 1399 - 1447 م وارد این منظقه شده است تیزجر ( thisiger) را عقیده بر ان است  که احتمالا  مغول ها در زمان چغتای پسر خان بزرگ و یه به وسیله منگو نواسه  در ساحه ۷ هزارستان  کنونی که بیشترین خسارات جنگ را متحمل گردیدند استقرار یافت . در حالیکه الیاس  از استقرار نیکو در اقلان  و ارتش او در هزارستان یعنی از نظر ابوالفظل حمایه می کند - مگر مورخین  و نظریه پردازان دیگر که ذکر نام و شیوه نظر اش در اینجا ممکن نیست  گنجانده شود از تیوری که نظر اکثریت را با خود دارد معتقد است که هزاره ها اسلاف  و اعقاب ترک و مغول ها هست که در طول قرون در این ساحه  جا به جا گردیده است - این تیوری که بر مبنای قیافه شناسی و ساختار فزیکی چهره و اندام هزاره ها تحقیق کرده معتقد است که هزاره ها اختلاط نژاد ترک  و مغولی بوده و بویژه بعد از حکومت منگوقا آن خان معروف مغول  از سال های ۱۲۸۴ - ۱۲۹۱ در این ساحه بیشتر انکشاف یافته است - میان همهء محقیقین  درین مورد از نظر پروفیسر درن(durn) می توان نا گرفت تیمور خانف محقق روسی را عقیده بر انست .................. ادامــــــــــــــــــه دارد

+ نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۱۹ساعت 0:29  توسط محمدسعیدی(هزاره)  | 

ساختار قومی و نهادهای سیاسی- اجتماعی مردم هزاره

محمدعوض نبی زا ده

ساختار قومی و نهادهای سیاسی- اجتماعی مردم هزاره

افغانستان کشوریست که اقوام و قبایل  مختلف  در آن زنده گی مینما یند و هر کدام آ نان دارای  هویت تا ریخی و فر هنگ غنی مختص به خود می باشند  ودین در افغانسان، آمیخته با مجموعه ای از سنت های  تاریخی و هنجارهای قومی  است که برخی از این سنت ها وهنجارها ریشه در ادیان پیش از اسلام دارند. سنت ها وهنجارهای رفتاری در بستر زمان همواره در معرض تحول و دگرگونی قرار دارند. در تاریخ افغانستان، به حوادث و رخدادهای فراوانی میتوان اشاره کرد که در نقاب دین  تقدیس گردیده اند. بطور مثال؛ امیرعبدالرحمن خان، بیشتر از شصت و دو فیصد جمعیت آن روز هزاره ها را قتل عام کرد و بسیاری را هم به اسارت و برده گی کشانید. در چندین شهر افغانستان  از جمله کابل و قندهار- بازارهای مخصوصی  برده فروشی ایجاد گردیده بود که در آن هزاره های اسیر شده، بفروش رسانیده  میشد. اما برای حاکمیت و شرکاء آن قتل و نابودی هزاره ها جُزء فرایض اسلامی محسوب می گردید.  زیرا جمعی کثیری از نقاب داران دینی ، قتل عام و  اسارت هزاره ها را جهاد در راه خدا اعلان کرده بودند اما پیامد این جهاد مقدس، مصیبت های تلخی بود که هنوز هم سایه سنگین ان از سرنوشت این مردم دامن برنچیده است.

در تداوم جنگ سرد، دین به عنوان یک ابزار موثر  درخدمت منافع غربی ها  عمل کرد. تداوم جنگ در افغانستان و تقدیس ان با امکانات غربی ها، از طریق کشورهای اسلامی، سبب گردید که هزاران مسلمان رادیکال از سراسر جهان در این نبرد مقدس سهیم گردند . ولی درین زمان براساس اهداف غرض آلود ممالک همجوار و تعصب قومی ومذهبی , احزاب اسلامی مردم هزاره از کمک کشور های غربی محروم ساخته شده بود و گروه های اسلامی مردم هزاره بادست خالی وپا های برهنه وبدون در یافت کمکهای بیرونی به جهاد شان ادامه دادند  . درافغانستان  بسیاری از مصیبت های سنگین و رخداد های خونین  زیرنام باور های دینی شکل گرفته و با احکام دینی تجویز و تقدیس گردیده اند. ، باورهای دینی توجیه گر سیا ه بختی های مردم  ما قرار گرفته است.

 

 مهمترین اهمیت سنت در تشکل هویت افراد یک ملت است. سنت ها به عنوان مجموعه ای از پندار ها، باور ها و الگو های رفتاری که از گذشته به مارسیده اند. برخی مواد نمادین را برای شکل گیری هویت، هم در سطح فردی و هم در سطح جمعی فراهم می آورند. فرایند شکل گیری هویت از هیچ نمی تواند آغاز شود این فرایند همواره بر مجموعه ای از مواد نمادین از پیش موجود که در بطن سنت جا دارند و زیر ساخت هویت را تشکیل می دهند، بنا شده است. هویت دراینجا بمعنی خود شناسی و یا خودآگاهی بوده وعبارت ازمجموعه خصوصیات (نژادی، قومی، مذهبی، زبانی، فرهنگی، جنسی وغیره) و ویژگیهایی است که بواسطه آن یک فرد ویا یک گروه بربنیاد آن تعریف ویا تفریق می شود. با وجودیکه بسیاری ازهویتها نشانه جوهرافراد ویا گروهها نبوده وماهیتا هیچگونه ارزشی مثبت ویا منفی ندارند. اما دربسیاری ازموارد، برخی ازهویتها بنیاد شخصیت، معرفت و افتخار تعداد زیادی ازافراد وگروه ها را تشکیل میدهد. . افغانستان کنونی در بخشی از جایگاه  خراسان قدیم  مو قعیت  دارد.  اقوام  باشنده  همانهایی اند که بوده اند.  حالا شاید برخی  طوایف با سپاه  و لشکر مهاجمان  خارجی   آمده باشند و اکنون جزء اقوام این سرزمین خوانده می شوند.  اما این  بحث  مربوط  تاریخ  است .

در حوزه ا ی تاریخ معاصر و آنچه در این دوران  واقع شده است ما آن را یادآوری میکنیم  .  خوشبختانه  اکنون امکان آن  میسر  گردیده که  همه  اقوام  افغانستان خود را براساس شعاع  وجودی خویش برای احراز مقام اجتماعی به  نمایش  بگذارند. اما در باره  مردم هزاره از طرف رژیم ها ی  استبدادی  تلاش صورت گرفته اند تا هویت تاریخی وفر هنگی آنها در پرده ابهام و تاریکی قرار داده شود و با این  مردم برخورد همراه  با تبعیض  و تعصب  برای مدت چند ین قرن بعمل آمده و به صفت شهر وندان درجه دوم با ایشان بر خورد  شده اند.  بی مورد نخواهد بود که بر گوشه از زوایای  تا ریک و نامکشوف هویت ساختار قومی و اتنیکی  مردم هزاره ای کشور مان روشنی انداخته شود:

 

 درگذشته ها ی دور هزارستان کنونی , بنام های زیر  یاد شده است: به گفته  (بلیو )غر مارث که این نام در کتاب مقدس نیز آ مده است ,به قول مرحوم غبار نویسنده  افغانستان در مسیر تاریخ : قریب)  5000 ) سال پیش از هزارستان بنام ( ستا گید یا ) نام بر ده شده است. شا ها ن هزارستان قبل از اسلام  بنا م ها ی شیران با میان  از اولا ده کو شانی و یفتلی درین ساحه حکومت میرا ندند .    

 

محترم  داکتر جلا ل الدین  صدیقی  دانشمند معر و ف کشور در باره  بامیان و آ ثار با

ستانی آن می نو یسد که :- بودا بامیان  تنها میراث  گرانقدر  مردمان آریا نای کهن

, خراسان اسلامی و افغانستان  کنونی  و بخصوص  مردم وسرزمین  هزارستان نبوده بلکه جزء از تمدن تمام بشریت بشمار میرود  که مجسمه ها و تصاویریکه  از عهد بودا ئی باقی مانده است ، معمولآ در هر منطقه که ساخته شده است ,باز تا ب دهنده همان گروه اتنیکی بوده اند که در آن محل زیست داشته است و ازین رو چنین بر میآ ید که هیکل  های بودا ئی و تصا ویر دیواری واقع دربامیان هم به اتنیک های مردم هزاره شباهت   کا مل به هم میر ساند .                  



اغلب محققین ودانشمندان  داخلی و خارجی در باره ساختار قومی مردم هزاره به این نتیجه رسیده اند که:- هزاره ها  یکی از قدیمی ترین ساکنان  افغانستان  است  که آ میزه ای  از نژاد ها و گروه های مختلف قومی ترک و مغل به شمار می آیند  و ساختار قبیلوی و زبانی هزاره  ها تا حد زیادی از همه این مرد مان گو ناگون  تآ ثیر پذیرفته است . نیا کان هزاره  ها احتما لآ به ساکنان  ترک آ سیای میانه و شرقی که بیش از 2300 – سال پیش  از شمال  و جنوب هندوکش به ناحیه موسوم به هزارستان کنونی مهاجرت کرده بودند، باز میگردد. آنان از جنوب آ مده بودند تا آئین بودائی را گستریش دهند و در مسیر شان تا شمال هند را فتح کردند. راهبان بودائی که بودیسیم را به ارمغان آوردند، آنچنانکه از اشیاء دست ساز پیدا شده ، در دره با میان می توان در یافت. که امکان دارد آنان  از نیپال – تبت  و جنوب چین آمده بودند. زبان ترکی با لهجه ها و گویش های فراوان آن احتمالآ از  زمان های قبل از میلاد  بطور وسیع در بامیان صحبت می شده است.  هزارستان در زمان های بسیار قدیم  که به 2300 سال قبل باز می گردد، احتمالآ به نام های مختلف یاد می شده است که اولین آنها بربرستان  و بعدآ  غرجستان و هزارستان یاد شده است.

دوره بربرستان  از 300 قبل از میلا د تا 724 – میلادی  تقریبآ سر زمینی را در بر می گیرد که در دوران قبل از اسلام و احتمالآ  در دوره ماقبل تاریخی به بربرستان موسوم  بود. دره بامیان مسیر  اصلی کاروان های  عظیمی بود که کالا های با ارزش تجارتی را میان بلخ  و تمام مناطق اطراف آن مبادله می کردند.  این موقعیت بامیان را  شهر ثروتمند و پر رونق ساخت که در حدود سال های 200 ق. م. به اوج خود رسیده بود. مرحوم غبار درین باره می نویسد: « استفاده از طلا برای پوشش  مجسمه های بودا در بامیان توسط زایران چینی در سال 632- م. گزارش شده است.»

دوره خراسان از سال 724- تا 1890 – میلادی. این دوره که حدود12 قرن طول کشید، در دو مرحله می تواند مورد مطالعه قرار گیرد. دوره ماقبل مغول از سال های 724- تا 1200 میلادی که طی آن ساکنان بربرستان به اسلام گرویدند. طی این زمان اسلامی و فارسی شدن غرجستان فرایند ی طولانی بود که حدود پنج قرن به درازا کشید. در زمان سلطان حسین با یقرا - امیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان  اولین حاکم و امیر سلسله امرای ار غونیه در هزاره جات بود ؛ وی توانست که قلمرو خود را تا کابل – قند هار – سند وفراه توسعه دهد.

مرحله دوم . دوره بعد از مغول بود که بین سال های 1200 تا1890 م. طول کشید و یکی از بی ثبات ترین دوره های برای هزاره ها بشمار میآید. این دوره هفت قرن را در برمی گیرد.  درین دوره بامیان مرکز هزارستان  در اثر حملات بی امان مغول ها و بعد از آن تیموری ها  کاملآ نا بود شد و هر گز نتوانست شکوه گذشته را باز یابد.

قوم شناسی مانند دیگر جنبه های مطالعات هزاره ها حوزه جدیدی است که کمتر  در باره آن تحقیق شده است. اغلب هزاره ها عقیده دارند که اکثریت اقوام هزاره زیر عنوان دای قرار می گیرندکه دای بیانگر شکل ویژه ای  از پیوندقوم شناختی است .  دای که در لهجه هزار ه گی به معنی توده ای علوفه ای زمستانی یا بوته ای سو خت و به عبارت دیگر چیزهای که جمع آوری  و در کنار هم قرارداده شده است . دای بشکل  پیشوند  در اسمای  دا یزنگی، دایکندی، دایدهقان، دای چوپان، دای میرداد ، دای ختای، دای میر کشه ، دای کلان ، دای میر ک ، دای قوزی ، دای فولاد و دای ز نییات اتصال یافته است.

1— قبیله دایزنگی  که شاخه های قومی آن در ولسوالی های پنجاب، ورس و یکاولنگ  ولایت بامیان  و ولسوالی لعل وسرجنگل ولایت غور بو د وباش دارند.که شامل شاخه های لکه زائی ،  شاهی  ، تانی، زیور ، ترغی ،  با تورک ،   ماموتو،  شخه، زایدم، یاری ، پیر مزید ، میر بچه ، مقدم ،   پتره ،  بابه جی ، خوردک زائی، قوم آ به ،لاکو ،  بوبک ، شدک ، کره ، انده ، تکانه ، قره قول دغی وغیره میباشند.

2_قبیله دایکندی که شاخه های قومی آن در مر بوطات  ولایت دایکندی بود وباش دارند.که شامل شا خه های     خدیر ، خودی ، دوده ، میر هزار ،  نیکه ، پیکر ، چا وش ،  عبدی ، وسمه ،  پای بوغه، فیرستان ، سونه ، ما مکه ، تر موش ،  خوشک، مادی وغیره می با شند .

3—قبیله دای میر کشه  که شاخه های قومی آن  در ولسوالی های  جا غوری ،جغتو ، قره باغ ، ناهور ،خواجه عمری ولایت غزنی سکونت دارند  که شامل شاخه های  آته ، ده مرده، هیچه ، بابه ،  پاتو ، مسکه ، خوشه ، کری ،  چهل باختو ، قره ، با غوچوری ، ایذدری ، شعله، علودال ،کمر ک،  بهبود ،  قطغیت ، شاهو ، محمد خواجه ، الیاس ، اکنه ، شیر زایده ، باریک وغیره می شوند.

4 – قبیله دای فولاد  که شاخه های قومی آن  در ولسوالی های مالستان  و اجر ستان ولایت غزنی  و ولسوالی کجران ولایت دایکندی  زیست دارند .که شامل  شاخه های میر هزار، گنجی ، قور مه ، خوشکه ، غوله،  میکه،  گدای ، مکنک، پشی ، ایچه ، میرآدینه، داله , موریتی , دایه , باسی , دای بکره ,  بریکی , شیرداغ , خوردک زایده – ملکی وغیره  می باشند.

5 –قبیله دای کلان که شاخه های قومی آن در ولسوالی های سرخ پا رسا و شیخ علی ولایت پروان وولسوالی های تاله وبرفک ودهنه غوری ولایت بغلان وولسوالی دره هزاره ای ولایت پنجشیر سکونت دارند. و شامل شاخه های   ,نیمان , کرم علی , قره لوغ ,میر که, توچعی, مقصود , بهلول, با با علی ,لیج-قول خول,آش خوجه , علیجم ,قغی,بهبود, لرخوی ,گری,نیکپی,چهل غوری,ده مرده ,دایمیرک ,شخه-,خدیر , الله داد ,شیرک , دولت خوانی,علی خوانی,قوتندر , رحمن قلی ,ابدال, بابه تول,مخفی,فرینجل, منصور بیگ ,پاینده,زی عطا وغیره  میشوند.

6- قبیله دای دهقان که شاخه های قومی آن در ولسوالی های حصه اول ومرکز بهسود ولایت وردک وولسوالی نا ور  ولایت غزنی سکونت دارند.که شامل شاخه های ,بهبود , راموز, میر بچه ,شیرداد , تیزک ,آب پای,نوری ,میر شادی , قپتیستان,مومرک, میزه,قره قول,درویشان,جمبود,مرک, یرک چولی,بابه که, دولت قولی ,موشله ,برغسان ,قولخویش, جرغی,برجگی,الیق,دولتمراد, خوردی , درویش علی ,خان بیان , خان بهادر,وغیره میباشند.

7- قبیله دای میر د اد که شاخه های قومی آن  درولسوالی دای میرداد ولایت وردک وولسوالی  قره باغ ولایت غزنی زیست می نمایند.که شامل شاخه های , دا مرده,دوله شه,اومرده,علودال,مقصود ,حیات , پشکر , قلندری ,فخری,در نمان ,نرخی,جمبوغه,مومک, سلایمو ,چنکه,توله خشه ,وغیره میشوند.

8 – قبیله دای قوزی  که شاخه های قومی آن  در ولسوالی های شیبر  - کهمرد وسیغان ولایت بامیان و قراء مرکزی آنولایت سکونت دارند.که شامل شاخه های ,در نمان , غندک,خیده , شیخه, جلمیش ,عادل ,شاک ,کشی ,شاه قدم,ایام , عراق, ماموت , جولاء, رشک ,بدل ,قوچنغی , کودی , جمع علی ,خواجه علی ,غلام علی وغیره میباشند.

9 – قبیله دای چوپان که شاخه های قومی آن در ولسوالی شهرستان ومرکز ولایت دایکندی  ولسوالی اجرستان ولایت غزنی , ولسوالی خاص ارزگان ولایت ارزگان وولسوالی دای چوپا ن ولایت زابل زیست دارند.که شامل شاخه های , غولکه ,میره مور ,لرگر , برگر, باسی,دای بکره,بریکی ,دایه ,زاولی,  سیدان,شالی, باغوچار ,کالو,سیوک,میانه تاغ, بری,زین , خلج, سیاه بغل وغیره می باشند.

10 – قبیله دای میرک  که شاخه های قومی آن بصورت پراگنده  در ولسوالی های مرکز وحصه اول بهسود  ولایت وردک وولسوالی دهن غوری ولایت بغلان  سکونت دارند.و یکی از قبایل کوچک مردم هزاره است .

11 –قبیله دای ختای که شاخه های قومی آن بشکل پراگنده در ولسوالی های گیزاب وکجران ولایت دایکندی وولسوالی خاص ارزگان ولایت ارزگان  زنده گی مینمایند و این قبیله به مرور ز مان در داخل شاخه های قومی دیگر ادغام  گردیده است.

12- قبیله دای زینیات   که شاخه های قومی آن در ولسوالی های مرکز بهسود ولایت وردک ,ولسوالی قره باغ ولایت غزنی , ولسوالی دهن غوری ولایت بغلان زیست دارند.که به مرور زمان در میان دیگر شاخه های قومی جذب شده وکدام شاخه قومی  جدا گانه  از خودندارد .

نوت :- قسمتی ازین قبایل دوازده گانه مناطق هزاره نشین کشور در زمان رژیم مستبد امیر عبدالرحمن خان از  زاد گاه اصلی شان در ولسوالی ها ومحلات شمال وشمال شرق وشمال غرب کشور وادار به کوج اجباری شده است که ذیلا از مناطق مسکونی شان نام برده میشود.

ولسوالی خان آباد و علی آباد ولایت قندوز ,     ولسوالی های خنجان ,اندراب ,نهرین   شهر پلخمری ولایت بغلان   ,  ولسوالی دره هزاره ولایت پنجشیر ,  ولسوالی های  پسابند , تیوره  وتولک ولایت غور و مرکز ولایت بادغیس ,   ولسوالی های چمتال , بلخ , شولگر , چار کنت,دولت آباد ,نهر شاهی  ولایت بلخ ,   ولسوالیهای  دره صوف  , روی دوآب ,تاله برفک  وقریه جات پشت بند ولایت سمنگان, ولسوالی های ,سنگ چارک  ,بلخاب,کوهستانات ولایت سرپل ومرکز آن ولایت  , ولسوالیهای کشم  ودرواز ولایت بدخشان , ولسوالی خوشی ولایت لوگر. شهر های کابل , مزار شریف , هرات,پلخمری ,قندوز , قندهار ,            نهاد های سیاسی  ,دولتی و اجتماعی  مردم هزاره در چند قرن اخیر

 سلسله امرای ارغونیه اولین حکومت مستقل مردم هزاره - همزمان با دوره ای سلطان حسین بایقرا  است وامیر ذوالنون ارغون از طایفه ارغون از مغلان ایلخانی ایل تر خان   اولین حاکم وامیر سلسله امرای ار غونیه در هزارستان بود. آنهاامرتوانست قلمرو خود را تا کابل – قند هار , سند وفراه توسعه دهد.امرای ارغونیه مردمان دادگر, دانش پرور ,هنر دوست  بودند و مجمو عآ از سال 884- الی- 964 – هجری قریب به هشتاد سال با سیا ست و  فراست حکومت کردند.امرای ارغونیه از جمله نیاکان مردم هزاره بوده است که در هزاره جات حکومت مستقل و دارای قلمرو وسیع را تشکیل و با درایت کامل اداره مینمو دند.

 از زمان حكومت احمدشاه ابدالی تا امارت عبدالرحمان، هزارستان، سرزمين نسبتاً خود مختار بود و توسط خوانين محلي هزاره به صورت پراكنده اداره مي شد. ميريزدان بخش بهسودی تلاش كرد تا هزارستان را تحت اداره و رهبري واحد سياسی بياورد. او در اين راه گام های مهم و اساسي را برداشت. بسياری از خوانين بهسود، باميان و دايزنگی را به نحوی مطيع و هماهنگ ساخت، از دخالت های شيعيان غير هزاره ی كابل ,كه در واقع عوامل حكومت كابل در ميان هزاره ها بودند ,جلوگيری كرد، براي بازرسيی كاروان های تجاری جنوب,شمال و نيز هيأت ها و افراد اعزامي حكومت كابل، در «كوتل اونی»، مرز شرقي هزارستان، برج های مراقبت ايجاد نمود و تصميم گرفت ماليات هزارستان را خود جمع آوری كند. پيشرفت های مير بهسود كه براي هزاره ها شكل گيريی حكومت واحد و مقتدر هزار ه گی را نويد مي داد، برای حكومت كابل، زنگ خطر ظهور يك رقيب سياسي را به صدا در آورد. در غرب پايتخت حكومت امير دوست محمد خان، در دل دره های سرسبز هزارستان، رهبری دلير، خردمند، مقتدر و مردمي ظهور كرده بود كه امير كابل نمي توانست بدون توافق و همكاري او مأمورينش را به هزارستان بفرستد. امیر دوست محمد خان، خطر را به موقع درك كرد و عزم را براي نابودي رقيب، جزم نمود. سرانجام تلاشها و توطئه های امير كابل به نتيجه رسيد. با شهادت ميريزدان بخش، پروژه ی سياسي او نيز ناتمام ماند و هزارستان دوباره به كام پراكند ه گی و نا بسامانی سياسی رفت .

محمد عظیم بیگ سه پای کوشش کرد تا قیام  برعلیه امیر عبدالرحمن خان تمام هزارستان را در بر گیرد.بنا به دعوت محمد عظیم بیگ یک اجلاس عمومی و یا جرگه عمومی میران هزاره در منطقه اوقول شهرستان تشکیل یافت وهمه با یکدیگر تصمیم مهمی مبنی بر اعلام جنگ علیه امیر کابل را صادر کر دند. ودر آخیر تمام آنها در پشت قرآن کریم امضاء کردند. و یامهر خود را به یاد گار گذاشتند. قیام مردم هزاره دارای شکل سیاسی بود. بعد از اعلان قیام علیه امیر کابل آتش قیام شعله ور تر گشت وقیام نیروی تازه ای بخود گرفت. قیام تمام هزارستان را فرا گرفت و حتی مامورین هزاره گی در در بار کابل وعساکر هزاره که در میان قوای امیر بود ند. راه هرارستان را در پیش گرفته وبه قیام کننده گان پیوستند. قیام در ماه اپریل سال 1892 میلادی از مناطق اشغال شده آ غاز شد و تمام مراکز دولتی را تسخیر نمودند.مردم میمنه وحتی والی محمد شریف خان -ساکنین کابل – کوهستا ن ,فیروز کوهی ها و جمشیدی ها نیز به حمایت از قیام کننده گان برخاستند.

 

در نیمه سال 1364 – شمسی  شورای مرکزی مردم هزاره در شهر کابل تاسیس و مجله غرجستان ارگان مرکزی آن  با بیش از بیست جلد کتب ورساله همراه با صد ها مقاله در باره مردم هزاره منتشر  گردید و در ماه سنبله سال 1366- شمسی  جرگه سراسری ملیت هزاره ,از هفت هزار قریه , 62 , واحد اداری محلی وشهری وهفده ولایت که مردم هزاره با فیصدی های مختلف در آن زیست دارند به اشتراک بیش از یک هزار نفر در شهر کابل برگزار  شد . این جرگه در باره تامین صلح وثبات  و مشارکت  دادن  بیشترمردم هزاره دردولت وقت و  تاسیس  پنج ولایت جدید در مناطق هزاره نشین و ایجاد خود مختاری محلی برای هزارستان   فیصله های راصادر کردند.در ماه دلو همین سال  طبق فیصله جرگه مذکور ولایت سرپل  به صفت اولین ولایت هزاره نشین در شمال کشورتآ سیس شد. ولی بنا برتداوم جنگ , سایرولایات پشنهادی مناطق هزاره نشین و اعلان خود مختاری محلی هزارستان تحقق نیافت .  امادرین دوره حضور سیاسی مردم هزاره از لحاظ ترکیب و تناسب قومی در تمام بدنه ها از رده های پائین تا  مقامات بالائی دولتی در ساحات ملکی و نظامی درحکومت مرکزی بدون تبعیض تا حد معینی میسر وفراهم گردیدو حضور مردم هزاره در ین  دولت ها  پر رنگتر از رژیم ها ی گذشته بوده  است.

  اوایل سال 1358 – شمسی – با شروع جهاد علیه رژیم وقت – روحانیون – روشنفکران و متنفذین محلی مناطق هزاره نشین کشور  شورای را متشکل  از گروه ها و احزاب گوناگون مردم هزاره  بنام شورای اتفاق اسلامی افغانستان تآسیس کردند ومرکز این شورا ولسوالی ورس ولایت بامیان را تعین نمودند . شورای اتفاق اسلامی  با تعین کارمندان ومسو ولین امور در محلات آزاد شده از زیر تسلط دولت وقت ساختار حکومت مستقل هزارستان را بوجود آورد وبعد از سقوط تمام مناطق هزاره نشین اززیر کنترول دولت  اداره همه منا طق هزارستان از طرف شورای اتفاق اسلامی صورت میگرفت بعد از طی مدت سال های طولانی  این اولین باری بود که مردم هزاره حکومت مستقل خود را بوجود آوردند و بوسیله نمایند ه گان خود مردم هزاره اداره ورهبری میگردید.

ولایت بامیان   در زمان جهاد ومقاومت مورد توجه احزاب اسلامی  مردم هزاره قرار گرفت که در سال 1358 هجری شمسی  در ولسوالی ورس  شورای اتفاق اسلا می  بوسیله احزاب اسلامی  مردم هزاره  و روشنفکران - متنفذین وروحا نین محل تا سیس شد و لی بعد از چهار سال شورای اتفاق از هم پا شید. اما ساز مان نصر اسلامی , پا سداران انقلاب اسلا می,حرکت اسلامی , نهضت اسلامی , جبهه متحد اسلامی,نیروی اسلامی , شورای اتفاق اسلامی ودعوت اسلامی به فعالیت سیاسی ایشان در مناطق هزاره نشین کشور ادامه دادند که این  احزاب بنام احزاب هشتگانه نیز یاد میشدند وعمدتأ دفاتر آن ها در کشور ایران قرار  داشتند . در نیمه سال 1368هجری وشمسی  اولین کنگره حزب وحدت اسلامی را در شهر بامیان بر گزار نمودند ودرین کنگره میثاق وحدت را امضا ء  , اعضای رهبری  و دبیر کل حزب را انتخاب کردند واز ین تا ریخ به بعد احزاب اسلامی مردم هزاره بنام حزب وحدت  اسلامی افغانستان یاد گردید که بعد از پیروز ی مجا هدین  دفتر مرکزی حزب   از بامیان به کا بل انتقال یافت. ودرکابل جنگ های میان تنظیمی خونین در باره تقسیم قدرت در گرفت  با آمدن گروه مز دور طا لبان به اطراف کابل غرب کابل سقوط کرد ورهبر حزب وحدت اسلامی بابه مزاری شهید وهمراهان شان از طرف گروه طا لبان به شهادت رسا نیده شدند. شهادت بابه  مزاری جامعه هزاره را تکان داد. مقاومت غرب کابل شکست خورد. هزاره ها در پايان يک صد سالگی مقاومت خويش بزرگ ترين رهبر تاريخ معاصرشان را از دست دادند. اما مزاری با خون سرخش عدالت را به گستردگی وطنش به ياد ها داد و در زندگی اش از حق هر شهروند وطنش گفت و با شهادتش درستی اين باور خويش را ثبت تاريخ کرد.

اصطلاح منا طق مرکزی  در ابتدا توسط يكي از رهبران متعصب احزاب پشاورنشين براي مناطق هزاره نشين به كار گرفته شد و ديگران هم آگاهانه يا ناخودآگاه، آن را به كار برده و تا حدودي جا انداختند. چراكه در پشت پرده اين اصطلاح ، حذف هويت قومي و سياسي هزاره ها خوابيده است. بناءً بهتر از همه همان اصطلاح هزارستان  است كه انتظار مي رود اقوام محترم ديگر نيز آن را به رسميت بشناسند.                                                                        

طرح تاكيد بر هويت قومي و نژادي در كشور يك امر ضرورت است و اولين گام براي رسيدن به  هويت ملي  است. و انتظار مي رود كه قلم به دستان عزيز از وارد شدن به اين وادي، هراس نداشته و با عفت كلام و صداقتمندي تمام زواياي مختلف آن را باز نمايند تا ما شاهد تحقق عدالت اجتماعي و سهم گيري هر يك از اقوام و نژادهاي ساكن در كشور در قدرت بوده و همه با هم براي سربلندي و اقتدار افغانستان پايدار و سرافراز باشيم.

تامین مشارکت ملی وتحقق  تفاهم ملی میان اقوام وقبایل گوناگون افغانستان  ضروری خواهد بود تا مطابق  تصامیم جامعه جهانی اقدامات عملی  تحقق پیدا کند . صرف باشعار و بیانیه های تبلغاتی نمی توان مشارکت همه اقوام کشور را تامین نمود . بطور نمونه  به این  تازه گی ها فهرستی از کارمندان دولت از سوی اداره عمومي امور شورای وزیران  تهيه و در اختيار کمیسیون اصلاحات عدلی و قضایی شورای ملی قرار داده شده است. اين فهرست ترکیب قومی کارمندان دولت را نشان می دهد؛ در  مجموع کارمندان بالاتر از رتبه 3 دولت،52 درصد تاجيک، 33 درصدر پشتون، 5 درصد هزاره و 4 درصد ازبك و 6 درصد دیگر اقوام،بمشاهده میرسد.همچنان چند فهرست جداگانه ا ی از بعضی ادارات دولتی، نيز در این اواخر نشر شده است: از 420 نفر که در دفتر رئیس جمهور کار می کنند ۷۲ درصد تاجيک، ۱۴ درصد پشتون، ۴ درصد هزاره و ۰.۴ درصد ازبک هستند. در رفورم كه دو ماه قبل در پست هاي مهم پولیس در وزارت داخله انجام شد و 86 نفر/پست شامل آن گرديد، 43 درصد تاجیک، 38 درصد پشتون، 8 درصد هزاره، 3 درصد ازبک و 7 درصد دیگر اقوام می باشد. در ليستي که از سوی وزارت خارجه چند ماه بعد تر از آغاز كار داكتر سپنتا، اعلام گردید، اين گونه بود: از مجموع كارمندان، تاجیک: 291 نفر، پشتون: 192 نفر، سادات(عرب): 73 نفر، هزاره:31 نفر، ازبک: 19 نفر، ترکمن: 5 نفر، قزلباش: 4 نفر،پشه یی: 2 نفر، ایماق: 2 نفر، نورستانی: 2 نفر، مجددی: 2 نفر، بلوچ 1 نفر. بدین ترتیب چندی  قبل اقای کرزی کمیسیونی را به منظور مشوره دهی به وی در مورد تقررمقام  های بزرگ و مهم دولتي، ایجاد کرد. در ترکیب این کمیسیون 2 نفر پشتون، 1 نفر ازبک، 1 نفر تاجیک، 1 نفر قزلباش/بیات، می باشد  . با توجه به انچه تذکر یافت، در اين ميان هزاره ها بیشتر از هر قومی دیگر، حقوق شان نادیده گرفته شده است. نشر اين چند فهرست، زماني بيشتر براي هزاره ها ناراحت كننده است كه هم زمان با اعلام شدن اين فهرست ها، كميسيوني به منظور اصلاحات و رسيدگي به اين مشكلات از سوي اقاي كرزي ايجاد مي گردد و در اين کمیسیون نيز هيچ هزاره اي عضويت ندارد. مسووليت اين كميسيون، مشوره دهي در تقرري ها و انتصابات كارمندان بلند رتبه دولتي، دانسته شده است.

در کنفرانس بن فهرستی تهيه گردیده و توافق صورت گرفته بود که بر اساس آن، بايد در ادارات دولتی ۳۳ درصد پشتون ها، ۲۴ درصد تاجيک ها، ۱۹ درصد هزاره ها و ۱۳ درصد ازبک ها سهم بگیرند. اگرچند هزاره ها و ازبک ها از این توافق زیاد خرسند نبودند، اما بخاطر مختل نشدن پروسه، موقتا آن را پذرفتند. وتا کنون مطابق آن اجرآت  همراه با تعصب قومی صورت میگیرد .امید واریم از طریق جامعه جهانی هر چه زود تر احصائیه گیری نفوس کشور بطور شفاف  ودقیق انجام گردد  تا مردم ما ازین مشکلات  رهائی یابند.

 

  نتیجه گیری

افغانستان کشوریست که اقوام و قبایل  مختلف  در آن زنده گی مینما یند و هر کدام آ نان دارای  هویت تا ریخی و فر هنگ غنی مختص به خود میباشند ولی در ین مقاله درباره ای ساختار قومی واتنیکی  ونهاد های سیاسی واجتماعی مردم هزاره و ترکیب نژادی  ترک و مغل بودن این مردم روشنی انداخته شده است و هم چنان در زمینه نام های کهن و تاریخی سر زمین  مردم هزاره بحث صورت گرفته است که این سر زمین اول  بنام بربرستان بعدآ غرجستان وهزارستان یاد شده اند  ودر باره  شاخه های قومی مردم هزاره که به دوازده دای منقسیم گردیده نیز با تفصیل توضیحات لازم ارایه شده است . از تشکیل اولین حکومت مستقل هزارستان بوسیله امرای ارغونیه   و ایجاد حکومت های میران محلی و تآسیس حکومت  خود مختار هزارستان بوسیله  شورای اتفاق اسلامی افغانستان  و نهاد های اجتماعی  تدویر جرگه ها در روز های دشوار وسر نوشت ساز  و تاسیس احزاب وگروه های  سیاسی  مردم هزاره  یا د آوری بعمل آمده است .

 

منابع مورد استفاده

- کتاب هزاره های افغانستان سال   1379 ,شمسی  چاپ ایران – نویسنده سید عسکر موسوی  ومترجم اسدالله شفائی.

- رساله اتنوگرافی هزاره ها ....  سال1365   ,شمسی چاپ کابل نویسنده  رساله  صاحب این قلم

- کتاب سیری در هزاره جات سال 1372 .,مسی چاپ ایران  نویسنده انجینر علیداد لعلی

- یاد داشتها ی در با ره  سر ز مین و ر جا ل  هزاره جات   اثر- حسین نا یل - بهار سا ل  1379  – ش . چا  پ ایران

  - افغانستان در مسیر تاریخ نویسنده مرحوم غبار.چاپ کابل سال 1346 –شمسی.

    - ویبلاک صلصا ل  زیرعنوان قيافه هاي متفاوت،  برنامه واحد –  چاپ کابل ازطرف شورای نویسنده گان  ماه قوس - سال . 1385 . ش.

10 – ماه –فبروری – سا ل – 2007- میلادی

+ نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۱۹ساعت 0:23  توسط محمدسعیدی(هزاره)  | 

درویش علی خان هزاره

درويش علي خان هزاره اولين حاكم هراتِ افغانستان...ودر تاريخي كه ذكر ميكنم سخني نرانم كه آن به تعصبي وتزايدي كشد وخوانندگان اين تصنيف گويند:شرم باد اين پير را بلكه آن گويم كه تا خوانندگان با من اندرين موافقت كنند و طعني نزنند..- خواجه ابوالفضل محمدبن حسين بيهقي
ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۰/۱۳ساعت 14:17  توسط محمدسعیدی(هزاره)  |