باز پرخون خنجر از خون گلو آمد بیاد
شبا هنگام وقتی پیاده ازکوچه عبور میکردم سه جوان که توسط تیلفون موبایل خویش نوحه های سینه زنی را استماع میکردند توجه ام را به خویشتن جلب کردند یکی از آنها به دو دوست دیگرش پشنهاد کرد امشب مسجد برویم . یکی ازدوستانش پاسخ ارایه کرد که من را نیز واداشت تا حرف های آنان رابشتر بشنوم میدانید چه گفت ؟
جواب داد نه هنوز سینه زنی شروع نشده ودرمسجد ملا از همان قصه های پارساله گیرو پیتاو خویش تیر نست واز حرف ملا کرده بهتر است پروگرام "ستاره افغان " را بیبینیم لااقل میفهمیم که کی ها در ده بهترین راه پیدا میکنند هرسه خندیدند وقصه های گرمش را دنبال کردند.
من ازآنها دورشدم باخود فکرکردم چرا این جوانان این گونه برداشت ازمحرم ومکتب عاشورادارند آیا میشود پروگرام تلویزیون را بروعظ های عالمان که خویشتن را بعد از امامان مکتب تشیع اولولعزم میدانند ترجیح داد؟
وسرانجام چراهای زیاد ذهنم را مخشوش میساخت دیگر پروگرام کاری فردا را فراموش کرده بودم وتا نصف های شب درتفکر عمیق فرورفته بودم تا انکه خواستم مفهوم این کلمه را که چرا نسل امروز فقط چهره ظاهری رامینیگرند باید بفهمم یک زمان دریکی از کتاب های دکتر شریعتی خوانده بودم که نویشته بود : "دواصل واقعی اسلام که همانا عدل وامامت است فقط نامش راحفظ کرده ایم نه حقیقت اش را " واقعا امروز این حرف دکتر درجامعه شیعی مخصوصا افغانی ما حقیقت است انکار ناپزیر زیرا با شوروهلهله دستمال فروشان که نزدیک کربلای دوم که فرزند آقای آیت الله فاضل ازسال پار به اینطرف دردشت برچی ساخته است ما خبر میشویم که فلان روز آغاز محرم وفلان روز هم کمپاین انتخاباتی آقای صاحب پلو است . بقول شاعر که درهنگام نوشدن مهتاب خواهیم گفت که : " باز پرخون خنجر ازخون گلو آمد بیاد ...!".
جوانان که یک روز پش دوختر های مکاتب را تاپشت در خانه های شان بدرقه میکنند با نصب شدن پارچه های سیه ودروازه های به مود برابر که هرارباب وکج کلاه دم در خانه های سه منزله شان غرض مطرح شدن درجامعه ازخوازه های فلزی کرای میسازند یکدم عینک های دودی ضد آفتابی شان را کنار گذاشته علم پرچمدار کربلاه را پشت موتر سیکل های شان با رابر خوب محکم کرده درهر کوچه وپس کوچه عزاداربودن خویش را تمثیل میکنند و.................!
درحالیکه بزرکترین پیام عاشورا بر امت مسلمه ومخصوصا پیروان علی (ع) وفاطمه وحسن وحسین اینست که برای گرفتن حق هرروز عاشورا وهرسر زمین سرزمین کربلا وهر ما محرم است . ولی درجامعه ما فقط ده روز برای پیره مردان وپیره زنان و از روز هفتم الی دهم برای جوانان محرم است .محرم را به یک رسم ورواج مبدل ساخته اندوآنهم با رواج های ناپسند که فعلا درکابل ما میبینیم من فکرمیکنم اگر به همین منوال ادامه پیدا کند تا سال های بعدی به رواج "نذر بی بی " مبدل خواهد شد .که هیچ کس مفهوم آن را نمیداند .
زیرا عالمان ما نتوانسته اند مسولیت خویش را درقبال مکتب اسلام بدرستی ادا نمایند .فقط باروضه خواندن وگریه دادن مردم نمیشود برداشت درست ازمکتب سالار شهیدان امام حسین کرد زیرا اشخاص وافراد بودند که بعد ازامام حسین نیز همانند ایشان ازجان ومال خانواده گذشتند کربلا های دیگری را درزندگی خویش تجربه کردند اگر بر مظلومیت یک شخص باید گریه کرد باید روز های متعدد را به خاطر آنان نیز عزاداری کرد شاهد مثال ما غرض این مدعا "عبدل خالق فرزند قهرمان هزاره وشیعه علی " که به خواطر تحقق آرمانهای ملت خویش تمام خوانواده اش را فداکرد وبرای همیش بر ظلم واستبداد نه گفت ودروازه استبداد را بست وخانه ظلم را به نوبتش بیخی ویرو کرد.
چرا ما مردم که خودرا شیعه میدانیم یک روز برای ایشان عزاداری نمیکنیم مگر او انسان نبود شیعه نبود فرزند افغان خود مانبودو .؟!اگر به خواطر مظلومیت میگرییم مظلوم تر از خالق را که میتواند سراغ داشته باشد امام حسین که لالقل با یزید ازیک خاندان بود پیوند مشترک ازنظر قوم وقبیله داشتند کینه دیرینه خاندانی میتواند عواقب وخیم تر چون حادثه کربلا داشته باشد وخالق که درمقابل خاندان سلطنتی قدعلم کرد هیچ گونه تعلق وارتباط با آنها نداشت علت در کجاست ؟
علت همانست که بود وخواهد بود زیرا اگر من این نویشته هایم را دریک روز نامه بنویسم فردا شاید امر اعدامم را صادر نمایند دلیل این کار این خواهد بود که هیچ کس حق ندارد درجامعه ما بگوید بالای سر فلان شخص ابرو است چه رسد که از یک متخصص مکتب اسلام بخواهی هدف حقیقی مکتب را به بحث بگیرد .
برداشت من ازین وضعیت رقت بار اینست به روایت تاریخ سال 61 هجری روز دهم محرم انگیزه ها و پیام های دارد که ملت های آزاد اندیش باید آنرا سرمشق زنده گی خویش قرار دهد چهره ظاهری دادن به یک واقعه مهم مانند کربلا مردم را نسبت به آن بی اعتماد تر میسازند. خلا صه به نظر بنده گرچند حق ارایه نظر درباره حادثه مقدس کربلا را ندارم ولی میتوانم برداشت هایم را نسبت به آن درمطالب زیر بیان نمایم نمیدانم نظر شما چه خواهد بود
یکی از مسائل مهّم مربوط به واقعه ی کربلا، انگیزه ی پیدایش این نهضت است. سؤال از اینکه، اصولاً حضرت حسینبن علی (ع) برای چه قیام کرد؟ دو جبهه و دو جناحی که در دو سوی میدان کربلا صف کشیده بودند، دارای چه افکاری بودند؟ چه زمینههای اجتماعی و فکری و سیاسی، محرّکِ این دو جبهه ی رو در رو بود؟
محققین تیز بین تاریخ کربلا، با یک بحث تاریخی و دقیق سعی میکنند ریشههای این قیام را پیدا کرده و آنها تحلیل کنند. آنان ریشههای عمیق انحراف را، حتّی در زمان خود پیامبر (ص) ، در میان بعضی ها تشخیص میدهند. ماجرا را از غدیر پیگیری و دوران خلافت را تجزیه و تحلیل میکنند. وقایع دوران خلیفه سوّم و به قدرت رسیدن بنیامیه و معاویه را، در شام و مسئله انحراف حکومت اسلامی انحراف سیاسی حکومت اسلامی را طرح میکنند و در خطر قرار گرفتن کلیّت اسلام را توضیح میدهند. در واقعه خونین کربلا عناصر متعددی برای کنکاش وجود دارد که با تحلیل آنها حقیقت این حرکت عظیم روشن می شود.
در یک نگاه همه ی جانبه وقایع کربلا صرفا مصیبت، تشنگی، سربریدن، درماندگی، بی پناهی و آوارگی نیست. البّته اینها هم هست. چون این گرفتاری ها و مصیبت ها قطعا، در صحرای کربلا بوده است. عظمت قهرمانان کربلا در این است که، با چنین مشکلاتی مواجه بودهاند. و لیکن آن روی این سکّه، شجاعت و شهامت، ایستادگی، دلاوری، قهرمانی و خلاصه حماسی بودن داستان کربلاست.
در بررسی واقع بینانه، حضور و نقش زن در واقعه کربلا، نشانه ی بینش اسلام نسبت به زن است. در این تصویر زینب کبری (ع) بانویی است، در عین حال که همه حدود و ثغور مربوط به حرمت زنانگی خود را حفظ میکند، در صحنه ی کربلا، در آن خیزابه خونین، حضور تام دارد. این تجزیه و تحلیل را میشود باز هم ادامه داد. میشود به جنبههای بیشتری از این واقعه اشاره کرد.
عوامل و زمینه های نهضت عاشورا
هر چه یک قیام و حرکت اصیل تر، بزرگتر، عظیم تر و ماندگار تر باشد نیاز به زمینه ها و زیر ساخت های عمیق تر و محکم تری دارد. در هیچ کجای تاریخ بشریت نهضتی عظیم تر و ماندگار تر نهضت عاشورا به رهبری حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) وجود ندارد. این نهضت عظیم که به شهادت حجت خدا و با ارزش ترین انسان روی زمین در زمان خود انجامید، دارای عوامل و زمینه های زیادی است از جمله:
1- تخدیر شدید دینی جامعه اسلامی و از بین رفتن تصمیم به مبارزه در بین افراد این جامعه.
2- آگاهی مردم از دور بودن خلیفه اموی از اسلام و شناخت امام حسین (ع) به عنوان رهبری حقیقی امت اسلام، و متأسفانه عدم اراده ی آنان برای یاری کردن آن حضرت (ع) و به قول معروف: «دلها ی شان با حسین اما شمشیرهاشان بر او بود.
3- کراهت مسلمانان از بنی امیه به عنوان سمبل اشرافیت جاهلی مبغوض رسول خدا (ص).
4-انجام وظیفه الهی و اجرای فرمان باریتعالی.
5- دعوت مردم کوفه و تمام شدن حجت شرعی برای قیام در برابر انحرافات بنی امیه.
6- شیوع خرافات در جامعه به قصد امحای اصل دین.
7- «امر به معروف و نهی از منکر» یا به اصطلاح سیاسی آن «اصلاحات اجتماعی» در مقابله با غفلت و انکار حقوق انسانی در جامعه عصر آن حضرت و رژیم سیاسی دوران ایشان. و...
پیامها و پیامدهای نهضت عاشورا
گاه ممکن است سؤالی به این صورت مطرح شود که آیا قیام امام حسین (ع) به نتایج و اهداف خاصی دستیافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟
برای درک بهتر نتایج نهضتحسینی (ع) باید نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور، بلکه باید نتایج آن را در امور زیر جستجو کرد.
1 . در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود .
2 . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت . این احساس گناه، همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه ی انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .
3 . پیدایش اخلاق جدید؛ قیام امام حسین (ع) موجب زنده شدن اخلاق بلند نظرانه همچون ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی شد.
4 . روح مبارزه جویی؛ قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسانهای مسلمان گردید . این قیام همه ی موانع را که مانع قیام و انقلاب میشد در هم فرو ریخت به نحوی که بعد از قیام حسین (ع)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و انقلاب های متعددی شکل گرفت همچون:
1 . انقلاب توابین در سال 65 هجری در کوفه.
2 . انقلاب مدینه .
3 . قیام مختار ثقفی:
در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دوصدو هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید .
در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافتخلع کرد .
5 . انقلاب ابن اشعث:
در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافتخلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزیهای نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد .
6 . انقلاب زید بن علی بن حسین:
در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید .
سرانجام قیام بنی عباس به حکومتبنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایههای مردمی یافته و مورد توجه تودهها واقع شده بود .
انقلابها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت خود را که حاکمان شعلههای آن را خاموش کرده بودند، بیان میکرد، و آن قیامها به فضل روحیهای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .
همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .
و این نکته را باید اضافه کرد انقلابها در سطح جهان در ورای زمانها تا به امروز به ویژه جنبشها و نهضتهای آزادی بخش اسلامی و شیعی بودهاند . انقلابها و جنبشهایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد میکردند.
آری امام حسین ویاران جانبازوفداکارش اگر نتوانستند حق را آنروز بستانند لااقل دراهش جان دادند ومردانه وار شعاردادند که "هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد"
اکنون نوبت پاسداری از اسلام و.... به ما رسیده تاچگونه از عهده این مسولیت بزرگ براییم .
یاهو