هزاره پیوند

بعد از بهسود ناهورراانتخاب کردند!



دیروز ساعت ۷ عصر (یکشنبه مورخ ۹/۳/۱۳۸۹ )تماس تیلیفونی که از ولسوالی ناهور منطقه باریکی که هم سرحد با مناطق گلکوه .اصغیر وقلیاقل ولسوالی قره باغ است  داشتم وراجع به وضعیت منطقه میپرسیدم ناگهان با خبر عجیب روبروشدم .شنیدم که این بار لاشخوران بنام کوچی راه دیگری را درپیش گرفته است وبه عوض بهسود ناهوررا انتخاب نموده است. ...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۳/۱۰ساعت 9:15  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

مجهول الهویه

  فایق حصارنای

ابتدا یکبار  چورت بزنید که به کسی که پدرمادرندارد چه میگویند؟ ! 

سابق ملا کلب حسین آخوند آغیل " خر توغی" میگفت اومردم سیاست پدرمادرنداره وبارها درمحفل ها همین توره خوره تکرار موکد مگم مردم قریه چون از سواد کافی برخوردار نبودند اول خو نموفامید که سیاست چیه ؟ ودوم پدر ومادر چیه ؟...


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۲/۱۵ساعت 11:29  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

سخن ازنقد بگو نسیه حرام است اینجا !

 

الا ایهاالمنورفکرهافرنگ رفته ها ودارالفنونی ها شما کاملا درجریان هستید که  : په دی ورستیو ورزو کی چهارشنبه  بازار انتخاکباد ولسی جرگه کم کم گرم شده است زن ومرد، پیروجوان ،ارباب ونوکر،ملا ومولوی ، روشنفکر وسیاستمدار ،رهبر ورهزن ،شاعروآوازخوان ، وحتی یتیم بچای  روزگم  وارد بازار شده شخصی خریدار وشخص هم مشتری! رقابت جریان دارد....


ادامه مطلب
+ نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۲/۱۲ساعت 11:31  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

زمزمه باغ وبرگ

بخواب کودکم همسایه گفتگو دارد

زشوخی تو وسیر شکوه "گل بوبو" دارد

عزیز میوه قلبم شوخی را دگر بس کن

تن ضعیف کجا تاب خشم این خشودارد

کجا رویم ،چه کنیم راز دل به که گویم ؟

من وتو نان نداریم ،سیر عطر کوه به کوه دارد

اوباشکم سیرو تو روی نان ندیدی

کجا چکد پسرم عقده ، کاین گلودارد

منال شوخی مکن ای پسر که این رسم است

زمین بی ثمر هرجا نشانه کدودارد

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۱/۲۰ساعت 14:7  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

بازهم همان آش است وهمان کاسه

چرابازهم !

فضای کابل زیبای من را آشنا مملو زدود کردی !

زکشت پارخویش برگو ! کدام اندازه سود کردی!

هنوزاین مرزو بوم !

 از ساکنان پارخویش بیداد میگوید

بس است شمامه اززخم تبر فریاد میگوید

صبوری زانطرف!

 ازدرددوری نغمه ازآستین کهنه میخواند

وجیهه شرح حال کودک گهواره میخواند

وداود ازصفورا دوختر همسایه میخواند

شمالی را بیبین !

ازهجرلاله با نوای نی نوا گوید

یکاولنگ ازعلف خوردن حکایت را به ما گوید

توسنگدل!

 شیشه این خانه را بازم به ضرب سنگ بشکستی

بجای تانک کراچی کهنه بادرنگ بشکستی !!!

                                       فتح الدین فایق ۲۸ جدی

این مطلب را در ویبلاک توغل نیز نقد کرده میتوانید.

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۰/۲۹ساعت 10:52  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

گوهرناب وطن

                                                      

      دردبستان جهان استاد من تاناله هاست 

                                                      صبر شاگرد بد آموزی حسابم میکند

                  گوهرناب وطن                              شابی بی "ناله"

طعنه و ریشخند وجدان بس عذابم میکند

 درگالری خاطره ها گوهرنابم میکند

سالها شد دست من اندر فساد آلوده است

طنز"احسان سلام" ازشرم آبم میکند

این کژاندیش مرا هرروز به لین شارت طنز

مثبت ومنفی نموده سیخ داغم میکند

بختیاری آن " باچه آزره" بنام مستعار

گاه شامپانزه گهی خرم خطابم میکند

خواب دیدم پش قاضی این زبانم لال گشت

شابوبو خاله چسان تعبیر خوابم میکند

سربه بستر تاگذارم پیسه بگریزد زمن

این پریشانی مرا زنده هلاکم میکند

دست تقدیر چنین است وچنین خواهد وبود

زندگی درشیر پور آخرخرابم میکند

    (   فایق حصارنایی کابل جدی ۱۳۸۸ خورشیدی)

این مطلب را درتوغل نیز نقدکرده میتوانید.

 

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۰/۲۸ساعت 9:36  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

امروز ما

 

دوستان عزیز چندی قبل مطلب را تحت عنوان "غم نامه دیروز " درسایت وزین هزاره پیوند و ویبلاک شخصی ام "توغل" به نشر رساندم خواننده گان فکرکرده باشند که وضعیت امروز ما را چگونه ارزیابی خواهم کرد؟

بخاطر ارزیابی نسبتا درست از اوضاع دیروز وامروز لطفا بخوانید ونظربدهید .

امروزما

زتار عنکبوت بخشه مو تاکی خانه میسازند

برای زلف تو پیج دیدی کی شانه میسازند

بیرار امید مارا تاچه وقت این یاس همراهست

برای جیب خرچش هر قدم را تا نه میسازند

زگوشت وپوست ما اکنون برای مار دوش خویش

به شب منتوی اعلی بهر صبح صبحانه میسازند

قلم با خون سرخش درد را دربرگ گفت بشنو

گلو بند نگارم را به من زولانه میسازند

عجیب است این همه افسونگری ومکرو شیادی

که شیادان عصر ما به دام و دانه میسازند

معنی بعضی کلمات :

بخشه مو =بکسر "ش" برای ما

دیدی = بکسر "د" اولی وبفتح "د" دلبر

بیرار= برادر

تانه = تهانه پوسته کنترولی پولیس (زبان اردو)

این مطلب را در ویبلاک توغل نیز نقد کرده میتوانید

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۰/۲۴ساعت 8:5  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

(پیوندبارویاها)

            (پیوندبارویاها)

خواب که من دیدم درنیمه شب یلدا بود

با اسپ سیاه خویش پوینده صحرابود                                            

باصیحه شبرنگش ازخواب پریدم من

پژواک صدای بود کز یک دل شیدا بود

تعبیرگراین خوابم ،گر یوسف کنعان بودی

پیوند من و رویا یم درعالم رویا بود

وان نا له زشبرنگ آن مرد نبود جانا

جانسوز صدای بود کز آن ذلیخا بود

یلدا بودو فرجامش وان فصل دیگر برگشت

آن خواب کجا ربط از آن شب واین فردابود

تعبیر مراین خوابم راتفسیر دیگرگون شد

درکوچه دیگر صحبت ازموسم سرمابود

         (  فایق حصارنایی کابل اول جدی ۱۳۸۸ خورشیدی)

 این مطلب را در ویبلاک توغل نیز نقدکرده میتوانید.!

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۰/۱۲ساعت 9:56  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

محرم صانحه اعتاق

                  باز پرخون خنجر از خون گلو آمد بیاد

                                                     

شبا هنگام وقتی پیاده ازکوچه عبور میکردم سه جوان که توسط تیلفون  موبایل خویش  نوحه های سینه زنی را استماع میکردند توجه ام را به خویشتن جلب کردند یکی از آنها به دو دوست دیگرش پشنهاد کرد امشب مسجد برویم . یکی ازدوستانش پاسخ ارایه کرد که من را نیز واداشت تا حرف های آنان رابشتر بشنوم میدانید چه گفت ؟

جواب داد نه هنوز سینه زنی شروع نشده ودرمسجد ملا از همان قصه های پارساله گیرو پیتاو خویش تیر نست واز حرف ملا کرده بهتر است پروگرام "ستاره افغان " را بیبینیم لااقل میفهمیم که کی ها در ده بهترین راه پیدا میکنند هرسه خندیدند وقصه های گرمش را دنبال کردند.

من ازآنها دورشدم باخود فکرکردم چرا این جوانان این گونه برداشت ازمحرم ومکتب عاشورادارند آیا میشود پروگرام تلویزیون را بروعظ های عالمان که خویشتن را بعد از امامان مکتب تشیع اولولعزم میدانند ترجیح داد؟

وسرانجام چراهای زیاد ذهنم را مخشوش میساخت دیگر پروگرام کاری فردا را فراموش کرده بودم وتا نصف های شب درتفکر عمیق فرورفته بودم تا انکه خواستم مفهوم این کلمه را که چرا نسل امروز فقط چهره ظاهری رامینیگرند باید بفهمم یک زمان دریکی از کتاب های دکتر شریعتی خوانده بودم که نویشته بود : "دواصل واقعی اسلام که همانا عدل وامامت است فقط نامش راحفظ کرده ایم نه حقیقت اش را " واقعا امروز این حرف دکتر درجامعه شیعی مخصوصا افغانی ما حقیقت است انکار ناپزیر زیرا با شوروهلهله دستمال فروشان که نزدیک کربلای دوم که فرزند آقای آیت الله فاضل ازسال پار به اینطرف دردشت برچی ساخته است ما خبر میشویم که فلان روز آغاز محرم وفلان روز هم کمپاین انتخاباتی آقای صاحب پلو است . بقول شاعر که درهنگام نوشدن مهتاب خواهیم گفت که : " باز پرخون خنجر ازخون گلو آمد بیاد ...!".

جوانان که یک روز پش دوختر های مکاتب را تاپشت در خانه های شان بدرقه میکنند با نصب شدن پارچه های سیه  ودروازه های به مود برابر که هرارباب وکج کلاه دم در خانه های سه منزله شان غرض مطرح شدن درجامعه ازخوازه های فلزی کرای میسازند یکدم عینک های دودی ضد آفتابی شان را کنار گذاشته علم پرچمدار کربلاه را پشت موتر سیکل های شان با رابر خوب محکم کرده درهر کوچه وپس کوچه عزاداربودن خویش را تمثیل میکنند و.................!

درحالیکه بزرکترین پیام عاشورا بر امت مسلمه ومخصوصا پیروان علی (ع) وفاطمه وحسن وحسین اینست که برای گرفتن حق هرروز عاشورا وهرسر زمین سرزمین کربلا وهر ما محرم است . ولی درجامعه ما فقط ده روز برای پیره مردان وپیره زنان و از روز هفتم الی دهم برای جوانان محرم است .محرم را به یک رسم ورواج مبدل ساخته اندوآنهم با رواج های ناپسند که فعلا درکابل ما میبینیم من فکرمیکنم اگر به همین منوال ادامه پیدا کند تا سال های بعدی به رواج "نذر بی بی " مبدل خواهد شد .که هیچ کس مفهوم آن را نمیداند .

زیرا عالمان ما نتوانسته اند مسولیت خویش را درقبال مکتب اسلام بدرستی ادا نمایند .فقط باروضه خواندن وگریه دادن مردم  نمیشود برداشت درست ازمکتب سالار شهیدان امام حسین کرد زیرا اشخاص وافراد بودند که بعد ازامام حسین نیز همانند ایشان ازجان ومال خانواده گذشتند کربلا های دیگری را درزندگی خویش تجربه کردند اگر بر مظلومیت یک شخص باید گریه کرد باید روز های متعدد را به خاطر آنان نیز عزاداری کرد شاهد مثال ما غرض این مدعا "عبدل خالق فرزند قهرمان هزاره وشیعه علی " که به خواطر تحقق آرمانهای ملت خویش تمام خوانواده اش را فداکرد وبرای همیش بر ظلم واستبداد نه گفت ودروازه استبداد را بست  وخانه ظلم را به نوبتش  بیخی ویرو کرد.

چرا ما مردم که خودرا شیعه میدانیم یک روز برای ایشان عزاداری نمیکنیم مگر او انسان نبود شیعه نبود فرزند افغان خود مانبودو .؟!اگر به خواطر مظلومیت میگرییم مظلوم تر از خالق را که میتواند سراغ داشته باشد امام حسین که لالقل با یزید ازیک خاندان بود پیوند مشترک ازنظر قوم وقبیله داشتند کینه دیرینه خاندانی میتواند عواقب وخیم تر چون حادثه کربلا داشته باشد وخالق که درمقابل خاندان سلطنتی قدعلم کرد هیچ گونه تعلق وارتباط با آنها نداشت علت در کجاست ؟

علت همانست که بود وخواهد بود زیرا اگر من این نویشته هایم را دریک روز نامه بنویسم فردا شاید امر اعدامم را صادر نمایند دلیل این کار این خواهد بود که هیچ کس حق ندارد درجامعه ما بگوید بالای سر فلان شخص ابرو است چه رسد که از یک متخصص مکتب اسلام بخواهی هدف حقیقی مکتب را به بحث بگیرد .

برداشت من ازین وضعیت رقت بار اینست به روایت تاریخ سال 61 هجری روز دهم محرم انگیزه ها و پیام های دارد که ملت های آزاد اندیش باید آنرا سرمشق زنده گی خویش قرار دهد چهره ظاهری دادن به یک واقعه مهم مانند کربلا مردم را نسبت به آن بی اعتماد تر میسازند. خلا صه به نظر بنده گرچند حق ارایه نظر درباره حادثه مقدس کربلا را ندارم ولی میتوانم برداشت هایم را نسبت به آن درمطالب زیر بیان نمایم نمیدانم نظر شما چه خواهد بود

یکی از مسائل مهّم مربوط به واقعه ی کربلا، انگیزه ی پیدایش این نهضت است. سؤال از اینکه، اصولاً حضرت حسین‏بن علی (ع) برای چه قیام کرد؟ دو جبهه و دو جناحی که در دو سوی میدان کربلا صف کشیده بودند، دارای چه افکاری بودند؟ چه زمینه‏های اجتماعی و فکری و سیاسی، محرّکِ این دو جبهه ی رو در رو بود؟

محققین تیز بین تاریخ کربلا، با یک بحث تاریخی و دقیق سعی می‏کنند ریشه‏های این قیام را پیدا کرده و آنها تحلیل کنند. آنان ریشه‏های عمیق انحراف را، حتّی در زمان خود پیامبر (ص) ، در میان بعضی ‏ها تشخیص می‏دهند. ماجرا را از غدیر پیگیری و دوران خلافت را تجزیه و تحلیل می‏کنند. وقایع دوران خلیفه سوّم و به قدرت رسیدن بنی‏امیه و معاویه را، در شام و مسئله انحراف حکومت اسلامی انحراف سیاسی حکومت اسلامی را طرح می‏کنند و در خطر قرار گرفتن کلیّت اسلام را توضیح می‏دهند. در واقعه خونین کربلا عناصر متعددی برای کنکاش وجود دارد که با تحلیل آنها حقیقت این حرکت عظیم روشن می شود.

در یک نگاه همه ی جانبه وقایع کربلا صرفا مصیبت، تشنگی، سربریدن، درماندگی، بی پناهی و آوارگی  نیست. البّته اینها هم هست. چون این گرفتاری ها و مصیبت ها قطعا، در صحرای کربلا بوده است. عظمت قهرمانان کربلا در این است که، با چنین مشکلاتی مواجه بوده‏اند. و لیکن آن روی این سکّه، شجاعت و شهامت، ایستادگی، دلاوری، قهرمانی و خلاصه حماسی بودن داستان کربلاست.

در بررسی واقع بینانه، حضور و نقش زن در واقعه کربلا، نشانه ی بینش اسلام نسبت به زن است. در این تصویر زینب کبری (ع) بانویی است، در عین حال که همه حدود و ثغور مربوط به حرمت زنانگی خود را حفظ می‏کند، در صحنه ی کربلا، در آن خیزابه خونین، حضور تام دارد. این تجزیه و تحلیل را می‏شود باز هم ادامه داد. می‏شود به جنبه‏های بیشتری از این واقعه اشاره کرد.

عوامل و زمینه های نهضت عاشورا

هر چه یک قیام و حرکت اصیل تر، بزرگتر، عظیم تر و ماندگار تر باشد نیاز به زمینه ها و زیر ساخت های عمیق تر و محکم تری دارد. در هیچ کجای تاریخ بشریت نهضتی عظیم تر و ماندگار تر نهضت عاشورا به رهبری حضرت سید الشهداء امام حسین(ع) وجود ندارد. این نهضت عظیم که به شهادت حجت خدا و با ارزش ترین انسان روی زمین در زمان خود انجامید، دارای عوامل و زمینه های زیادی است از جمله:

1- تخدیر شدید دینی جامعه اسلامی و از بین رفتن تصمیم ‏به مبارزه در بین افراد این جامعه.

2- آگاهی مردم از دور بودن خلیفه اموی از اسلام و شناخت امام حسین (ع) به عنوان رهبری حقیقی امت اسلام، و متأسفانه عدم اراده ی ‏آنان برای یاری کردن آن حضرت (ع) و به قول معروف: «دلها ی شان با حسین اما شمشیرهاشان بر او بود.

3- کراهت مسلمانان از بنی امیه به عنوان سمبل اشرافیت جاهلی مبغوض رسول خدا (ص).

4-انجام وظیفه الهی و اجرای فرمان باریتعالی.

5- دعوت مردم کوفه و تمام شدن حجت شرعی برای قیام در برابر انحرافات بنی امیه.

6- شیوع خرافات در جامعه به قصد امحای اصل دین.

7- «امر به معروف و نهی از منکر» یا به اصطلاح سیاسی آن «اصلاحات اجتماعی‏» در مقابله با غفلت و انکار حقوق انسانی در جامعه عصر آن حضرت و رژیم سیاسی دوران ایشان. و...

پیام‏ها و پیامدهای نهضت عاشورا

گاه ممکن است سؤالی به این صورت مطرح شود که آیا قیام امام حسین (ع) به نتایج و اهداف خاصی دست‏یافت و واقعیتی را دگرگون ساخت؟

 برای درک بهتر نتایج نهضت‏حسینی (ع) باید نتایج آن را خارج از پیروزی فوری و سریع و در دست گرفتن زمام امور، بلکه باید نتایج آن را در امور زیر جستجو کرد.

1 . در هم شکستن چار چوب ساختگی دینی که امویان و یارانشان تسلط خود را بر آن استوار ساخته بودند و رسوا ساختن روح لامذهبی جاهلیت که روش حکومت آن زمان بود .

2 . احساس گناه ناشی از شهادت جانسوز امام حسین (ع) و یارانش در کربلا موجی شدید از احساس گناه در وجدان هر مسلمانی برانگیخت . این احساس گناه، همواره بر افروخته بود و در هر فرصتی انگیزه ی انتقام از بنی امیه و قیام بر ضد ستمگران بود .

3 . پیدایش اخلاق جدید؛ قیام امام حسین (ع) موجب زنده شدن اخلاق بلند نظرانه همچون ایثار و فداکاری در راه دین و اخلاق عالی اسلامی شد.

4 . روح مبارزه جویی؛ قیام حسین (ع) پس از دیری خاموشی و تسلیم، از نو موجب برانگیختن روح مبارزه جویی در انسان‏های مسلمان گردید . این قیام همه ی موانع را که مانع قیام و انقلاب می‏شد در هم فرو ریخت به نحوی که بعد از قیام حسین (ع)، در مکتب، روح انقلاب دمیده شد و انقلاب ‏های متعددی شکل گرفت همچون:

1 . انقلاب توابین در سال 65 هجری در کوفه.

2 . انقلاب مدینه .

3 . قیام مختار ثقفی:

در سال 66 هجری، مختار بن عبیده ثقفی در عراق به خونخواهی حسین (ع) و انتقام قاتلان امام قیام کرد و در یک روز دوصدو هشتاد تن از آنان را به قتل رسانید .

در سال 77 هجری، مطرف بن مغیره علیه حجاج بن یوسف شورید و عبدالملک بن مروان را از خلافت‏خلع کرد .

5 . انقلاب ابن اشعث:

در سال 81 هجری، عبدالرحمن بن محمد بن اشعث ‏بر حجاج شورید و عبدالملک مروان را از خلافت‏خلع کرد . این شورش تا سال 83 به طول انجامید . در آغاز پیروزی‏های نظامی به دست آورد، اما بعدها، حجاج به کمک ارتش شام بر او غلبه کرد .

6 . انقلاب زید بن علی بن حسین:

در سال 122 هجری، زید بن علی در کوفه به شورش برخاست، اما آن شورش بی درنگ به وسیله سپاهیان شام که در آن هنگام در عراق بودند سرکوب گردید .

سرانجام قیام بنی عباس به حکومت‏بنی امیه پایان داد و آن انقلاب با الهام از انقلاب حسینی و استفاده از خشنودی و رضای اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله بود که پایه‏های مردمی یافته و مورد توجه توده‏ها واقع شده بود .

انقلاب‏ها با منحرفان به مقابله برخاست و هرگز خاموش نگردید . بلکه انسان مسلمان پیوسته انسانیت ‏خود را که حاکمان شعله‏های آن را خاموش کرده بودند، بیان می‏کرد، و آن قیام‏ها به فضل روحیه‏ای بود که قیام حسینی در کربلا گسترده و گسترش داد .

همانا که قیام حسین (ع) سرآغاز جنگ و قیام در تاریخ انقلاب بود و آن نخستین قیامی بود که طریق مبارزه جویی را به مردم آزاده، که آن روحیه را از دست داده بودند، آموخت .

و این نکته را باید اضافه کرد انقلاب‏ها در سطح جهان در ورای زمان‏ها تا به امروز به ویژه جنبش‏ها و نهضت‏های آزادی بخش اسلامی و شیعی بوده‏اند . انقلاب‏ها و جنبش‏هایی که همواره در وجود مردم ستم دیده نورانیتی خاص ایجاد می‏کردند.

آری امام حسین ویاران جانبازوفداکارش  اگر نتوانستند حق را آنروز بستانند لااقل دراهش جان دادند ومردانه وار شعاردادند که "هرگز با یزید بیعت نخواهم کرد"

اکنون نوبت پاسداری از اسلام و.... به ما رسیده تاچگونه از عهده این مسولیت بزرگ براییم .

                                                                          یاهو                   

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۹/۲۶ساعت 12:17  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

غم نامه دیروز

این بار میخواهم صحنه از زندگی دیروز مردمان مردم این مرزوبوم را با زبان شعر تحت عنوان (غم نامه دیروز) درصفحه این ویبلاک درج نمایم تا باشد خوانندگان عزیز که درجریان بودند ویا هم دور ازوطن بودند وهستند درک کنند که واقعا غم نامه است .زیرا تاریخ عبدالرحمن خان یکبار دیگر تکرارشد واین غول های صحراگرد هروقت که قدرت را به چنگ بیاورند ازهیچ گونه استبداد درحق این مردم دریغ نخواهند کرد مخصوصا مردم بومی یعنی کوچی ها .....!

زمان که آقای نورمحمد تره کی بر قدرت  بود ازهرکوچی که سوال میکردی ماه ماه مربوط به کدام خیل هستی ؟

درجواب صرف  میگفت که : تره کی  وکدام تشریح بشتری درکارنبود زیرا میدانست که تره کی ریس جمهوراست .

دردوران سیاه طالبان همه ملا بودند و طالب ومیخواستند مردم افغانستان را کوچ اجباری دهند نمونه از بیرحمانه ترین ظلم های شان را در یکاولنگ وشمالی وناهور وبهسود میتوان نام برد.

من با این  کلمات موزون وناموزن خویش میخواهم همان درد ها را بازگو نمایم  که لا اقل نسل امروز وفردای این کشور بدانند که  ساکنان ازگو نمایم  که لا اقل نسل امروز وفردای این کشور بدانند که  ساکنان این دیار چگونه دردهای را متقبل شده اند ووظیفه ما درقبال مسلیت های بعدی چست ؟

غـــــــــــــــــــم نامـــــــه دیروز

از فضای کوهسا ران دود بالا میرفت

تاثـــــــــــریا تا ثریا ........... میرفت

مامورو مدیر وقاضی بهر شوری میرفت

قاه قاه خند ه کنان هرسه به یک راه میرفت

فکرواندیش کجا بود که کشور به یغما میرفت

ریش را شانه زده اندر کرولا میرفت

جای آنکه یک پوهنمل درصدارت میبود

عوض او پشت میزش نیمچه ملا میرفت

لیدر سپین ملایک آن امیرالمونین

با دسته شیخ الحدیث در جای مولا میرفت

محتسبش صبحگاه ونصف روز شام نیز

با قمچین چرمی بدست در پشت درها میرفت

مولوی عبدالوکیل چپلی قنداری به پاه

روزگاری بود که وی درصدر عظمی میرفت

زاده " پسگی" که وی را ساربانی شغل بود

این عدالت بود که اوهم بهر فتوی میرفت

آری کوچی وعرب با ترک وتاتارو چیچین

گدودیشن را نگاه کردی به شوری میرفت

لوی درستیز ها به لاهور قالی بافی میکرد

درصدارت دیدی که قاری احمدالله میرفت

ابن لادن آن ریس ورهبر القاعده

گه به هلمندو گهی در توره بورا میرفت

فتنه انگیزی که وی را خویش وقومش رانده بود

ازستیزش خون این ملت چودریا میرفت

 

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۹/۱۷ساعت 11:27  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

عید شما مبارک

آمد آمد عید سعید اضحی است ارباب کج کلاه آغیل ما یک گوسفند بسیار چاق برای انجام سنت ابراهیم پیامبر آماده کرده است .

مگر گل بیگم دوختر آته ماگل ابغه مه با رسم کشیدن عاشق خویش در آرزوی عیدی است .زمزمه میکند که :

   صبا که عید قربانه خداجان

  سفر در لعل وکرمانه خدا جان

  دیگاه که یار دره عیدی میاره

  بخشه از موغریبو که میاره

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۹/۰۴ساعت 12:15  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

خاطره

دوستان عزیز شاید ضرب المثل "حلوا را حاکم موخره وسیلی را یتیم"  شنیده باشید اکنون تحقق آن را ما هزاره ها  به تماشا نشسته ایم آری دیروز فرزانه مرد که به خواطر تحقق آرمانهای صد ساله  مردم خویش نام دیوانه گی را با دل وجان پزیرفته بود ودیوانه وار برخصم روزگار فریاد میکشید که : "سر میدهم وشیبر نمیدهم" وتاپای وجان از مردم رنج دیده خویش دفاع کرد وسر انجام قطره از آب ذلال شهادت راسر کشید ومردم (نصیر دیوانه )اش خطاب میکردند تا دیروز که از سنگرها  پاسداری میکرد همه نادیده میشناختندش.از رهبر تا مردم عادی به وجودش افتخار داشتند.

ولی امروز که رهبران ما  به گفته داود سرخوش پشت میز صلح خندان تکیه زده وطعم پلوچرب کاخ را هرگه و بیگاه  میچشد هرگز به یادندارد که قهرمانان دیگر هم بودند که این زمینه را مهیا ساخت کاش حد اقل نصف یک روز را به یاد آنها تجلیل میکردند راست است که :"حلوا را حاکم موخره وسیلی را یتیم".

من بخاطر اینکه تسلی دل کرده باشم به یاد آن قهرمان چند کلمه موزون وناموزون را تحت عنوان "خاطره" در این صفحه  مینوسم انتخاب با دوستان که شعر قبولش میکنند یا درد دل .؟!

خاطره

همسنگر دیوانه ام را!

صخره سخت دیگر بستر خوابش شده بود

چشمه سرد شیبر مخزن آبش شده بود

همسنگر دیوانه ام !

دیوانگی را از زمان آموخت

ازلابلای نغمه های دلنشین ساربان آموخت

همسنگر دیوانه ام !

برخصم چون شیر از نیستان نعره میزد

اگر دیوانه بود هم زندگی توام به ذلت را نهیب وطعنه میزد

اوافتخاردره زیبای سرسبز شیبر بود

 

همسنگر دیوانه ام !

مردزمان بود

اوپاسدارمرزوبوم کاوه آهنگران بود

با کشتی بی باد بان با موج دریا همسفر شد

اویادگار جاویدان دست پرمهر پدر بود

فایق حصارنایی

 

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۸/۳۰ساعت 15:25  توسط انجنیرفتح الدین فایق  | 

 

           گله از خود مویه لالی

اگر جاگه نگار مو در ته یی دالون بام استه                                     

وگرخوراک بابه تا هنوزآن پاج خام استه

                       ناقی ازکس نگی الی

                     گله ازخود مویه لالی

چراگفتار آته کلب حسین یادمو مدام استه

که پای از جول آتی بورکدویک ننگ عام استه

                   ناقی ازکس نگی الی

                     گله ازخود مویه لالی

 دیگاه بر بال آپلو رفت به کوی مشتری اکنون

خروی خانه مارا به پا تاحال دام استه

                  ناقی ازکس نگی الی

                     گله ازخود مویه لالی

 چرا ملای آغیل گفته که کافر شود آنکس

که زوزاد بچ کیچه خو اشته به پاریسش مقام استه

                    ناقی ازکس نگی الی

                     گله ازخود مویه لالی

 اموگفتار آته "غوچ علی"دریاد آلی آر

چقک نودونا دایم برار از برف بام استه

                     ناقی ازکس نگی الی

                     گله ازخود مویه لالی

گر ضعیف الجسه وچون تار جلگگ لا غر اندامیم

مزه قورتی واوگره تاهنوز مارا به کام استه

              ناقی ازکس نگی الی

                گله ازخود مویه لالی

 این شعر را به دقت بخوانید وعلت عقب مانده گی را در لابلای آن جستجو نموده اگر کدام دلیل را ناگفته باشم درنظرتان ثبت نموده تا شعر تکمیل شود .

       دنیای سپاس ازمدیر ویبلاک هزاره پیوندکه امکان درج مطالب مرادرسایت وزین خویش فراهم کرده است.

                             انجنیر فتح الدین فایق حصارنایی نویسنده (توغل) بهار ۸۶

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۸/۲۶ساعت 12:52  توسط انجنیرفتح الدین فایق  |