هزاره پیوند

بازهم همان آش است وهمان کاسه

چرابازهم !

فضای کابل زیبای من را آشنا مملو زدود کردی !

زکشت پارخویش برگو ! کدام اندازه سود کردی!

هنوزاین مرزو بوم !

 از ساکنان پارخویش بیداد میگوید

بس است شمامه اززخم تبر فریاد میگوید

صبوری زانطرف!

 ازدرددوری نغمه ازآستین کهنه میخواند

وجیهه شرح حال کودک گهواره میخواند

وداود ازصفورا دوختر همسایه میخواند

شمالی را بیبین !

ازهجرلاله با نوای نی نوا گوید

یکاولنگ ازعلف خوردن حکایت را به ما گوید

توسنگدل!

 شیشه این خانه را بازم به ضرب سنگ بشکستی

بجای تانک کراچی کهنه بادرنگ بشکستی !!!

                                       فتح الدین فایق ۲۸ جدی

این مطلب را در ویبلاک توغل نیز نقد کرده میتوانید.

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۱۰/۲۹ساعت 10:52  توسط انجنیرفتح الدین فایق  |