نبرد فکری و عقلانی رهبر شهید مزاری
نوسنده غلام سخی ارزگانی
نبرد فکری و عقلانی رهبر شهید مزاری
در جهت شکستن استبداد های حاکم در افغانستان
آیا بدون نگرش های بشردوستانه، خردمندانه، میهن دوستانه و عاقلانه چطور امکان خواهد داشت که مردم صاحب شعور سیاسی و غنای فرهنگی گردند و تا خود به مثابه «محور اصلی» تکامل ، تحول و ترقی در تمام ساختار جامعه عرض اندام نمایند؟ آیا بدون نبرد همه جانبه ای اجتماعی، مادی و معنوی بر پایه دانش سازنده چگونه ممکن خواهد بود که ریشه های استبداد، استثمار، بی عدالتی، نابرابری، جهل، تمدن ستیزی، زن ستیزی، عقب مانی های مادی و... تدریجا و به طور مسالمت آمیز شکسته و یا حد اقل در افغانستان تضعیف گردند؟
مشخصا صفحات خونین و ننگین تاریج سه قرنه اخیر کشور ما آگنده از مظالم طبقاتی، قومی، قبیلوی، مذهبی، اسثمار اقتصادی، فقر سمتی، فرهنگی وغیره بر فرد فرد از آحاد اقوام و مردم افغانستان بوده که بالاخیره «بحران هویت ملی» را نه تنها به زایش و پویش گرفت، بلکه بر پیکیره این بحران سرطانی نیز افزایش صورت گرفت.
رهبرشیهد استاد عبدالعلی مزاری بر پایه اندوخته های انسانی، دینی، تاریخی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی خویش نگاه منتقدانه علمی، مدنی و عقلانی نسبت به تاریخ سیاسی- اجتماعی افغانستان داشت و با سربلندی تمام به دفاع از حقوق حقه ای تمام ملیت ها و اقوام کشور اعم از مسلمان و غیر مسلمان علیه نظام کهنه و استبدادیان عصر قد برافراشت.
عکس از سایت وزین نما اقتباس گردید.
شاد روان شهید مزاری برای نخستین بار به عنوان یک متفکر انسان دوست، رهبر خردمند سیاسی صادق، عالم دینی بی ریا، مدبر با رسالت و سازنده اجتماعی جهت بی اعتبار سازی فرهنگ منحط و شکستن استبداد قبیلوی تک تباری و میکانیزم جزمگرای سیاسی- اجتماعی مبارزات خویش را در دهه ای هفتاد خورشیدی در پایتخت افغانستان آغاز نمود که به صورت اختصار از چند نمونه آن با شتابزدگی ذکر می گردد:
- طرح نظام فدرالی:
نظام فدرالی و یا متحده یکی از پدیده های مدنی- دموکراتیک جهان معاصر می باشد که و همچنان یکی از مهم ترین نیازمندهای بس ارزش و تعیین کننده طبقات محکوم گیتی جهت حق تعیین سرنوشت عادلانه و دموکراتیک خلق ها، ملت ها، اقوام و مردم مان تحت ستم سراسر جهان به خصوص کشورهای عقب نگهداشته شده و از آن هم خاص تر مردم افغانستان می باشد.
نظام فدرالی در نقطه مقابل نظام مطلقه و جزمگرای اجتماعی- سیاسی قرار دارد. وجود حاکمیت فدرالی، ریشه های خودکامگی های شؤنیستی، دیکتاتوری های نظامی، برتری جوی های سیاسی، نابرابری های منطقوی، بی عدالتی های اقتصادی، زن ستیزی و... را به صورت تدریجی و مسالمت آمیز می خشکاند. روی این ملحوظ شهید مزاری بخش مهم از تحقق عدالت اجتماعی، عدالت سیاسی، عدالت اقتصادی، عدالت فرهنگی و سایر نیازمندی های جامعه را با تأسیس نظام فدرالی و تسلط آن در افغانستان اعلام نمود تا یکی از پیش زمینه های تکامل، سعادت، ملت- دولت سازی عصری غرض تحقق نظام مردم سالاری در آینده میهن عزیز ما گردد.
زنده یاد شهید مزاری، داشتن نظام فدرالی را برای جامعه کثیرالاقوام و کثیرالفرهنگ کشور یک نیاز اساسی مردم جهت تعضعیف نمودن تدریجی استبداد های طبقاتی، تک قومی، تک قبیلوی، جنیستی، اسثتمار اقتصادی، استحمار دینی- مذهبی و... برای یک افغانستان دموکراتیک می دانست. لذا، رهبرشید مزاری با شناخت از گذاشته های تاریخی، واقعیت های عینی، ذهنی و نیازمندی قانون تکامل عصر داشت، طرح نظام فدرالی را در کشور ریخت که متأسفانه برای دولت اسلامی مجاهدین که میراثدار حاکمیت های استبدادی و تک قومی فرسوده بود قابل قبول قرار نگرفت و آن را با اسلحه های گرم و خونین پاسخ داد و بحران هویت ملی را بیشتر نمود.
آیا قوی ترین کشورهای صنعتی از جمله ایالات متحده امریکا، آلمان و... از نعمات و ارزش های نظام فدرالی برخوردار نیستند؟ آیا بدون نظام فدرالی و سیستم پارلمانی، چگونه زیربناه های مقدماتی جامعه سازی مدنی و دموکراتیک در افغانستان آماده خواهد شد؟ آیا یکی از زمینه های تضیف ساختارهای ملوک الطوایفی، فرهنگ تنگ قبیلوی، انحصار حاکمیت شؤنیستی، استبداد های طبقاتی، فرهنگی، محیطی، روانی و... همانا تسلط نظام فدرالی در افغانستان نخواهد بود؟ آیا نظام فدرالی در جهان مترقی و سراسر کشورهای صنعتی و به خصوص در ممالک عقب نگهداشته شده سازنده و حلال مشکلات اساسی تمام نشده است؟
- نظام قانونمند:
افغانستان از عصر شاه امان الله خان به بعد صاحب قانون می باشد. اما با درد و دریغ فراوان که این چنین قانون ممثل اراده و خواست عادلانه انسانی و دموکراتیک مردم افغانستان نبودند. هرچند در خیلی از ماده های قوانین اساسی افغانستان چیزهای مدنی را از کشورهای خارجی کاپی و در آن درج نموده بودند که از یک طرف با شرایط کشور ما همخوانی نداشت. و از طرف دیگر مخدوش نمودن اذهان جامعه و جهان بود تا منبعد استبدادهای طبقاتی، فاشیستی، قومی، خاندانی، شخصی، گروهی، ایدولوژیکی و... در پوشش قانون به نفع بیدادگری های کهنه، جدید، ارتجاع و حامیان خارجی شان تحقق یابند که عملا چنان هم بود.
از سوی دیگر قوانین مطروحه کشور ممثل خواست های طبقاتی، تک قومی، تک قبیلوی و شخصی شاهان، رؤسای جمهور و اربابان ارتجاعی نظام جامعه ما بود، نه اینکه متأثیر از خواست های برحق مادی، اجتماعی ، معنوی و حافظ منافع مردم کشور ما بوده باشد.
از جمله در در ماده پنجاه و دوم قانون اساسی برهان الدین ربانی ( دولت اسلامی افغانستان) این چنین تبعیض مضاعف علیه زنان و پیروان سایر ادیان و مذاهب کشور ما رسما درج گردیده است:
« رئیس دولت مرد مسلمان پیرو مذهب حنفی بوده، ....» (295 متن کامل قوانین اساسی افغانستان از 1301 تا 1372/ چاپ اول: تابستان 1374 قم)
روان شاد شهید مزاری بر این ماده قانون دولت اسلامی مجاهدین انگشت انتقاد گذاشت و آن را مغایر مصالح کشور ، ضد کثرتگرایی و مغایر دموکراسی در افغانستان معرفی نمود. در باور شهید مزاری این بود تا زمانی که حقوق زنان با تمام معنا با مردان عملا مساوی نگردد، هیچگاه در این رابطه هم بحران هویت ملی کشور در بستر حل شدن قرار نخواهد گرفت. و همچنان بر پایه اندیشه مزاری تا وقتی کثرتگرایی دینی و مذهبی به صورت بنیادی در تمام مناسبات جامعه به طور آگاهانه مطمح نظر و عمل نباشد؛ آنگاه هیچ وقت زمینه های همبستگی دینی- مذهبی وقومی در جهت ایجاد «وحدت ملی» خود بخود به وجود نخواهد آمد. فلذا، زنده یاد رهبر شهید مزاری خواهان طرح قانون دموکراتیک، تطبیق و حاکمیت قانون در کشور بود که از قلب مردم برخواسته باشد و قانون ممثل خواست های عادلانه و دموکراتیک تمام اقوام، پیروان مذاهب و همهء افراد جامعه در کشور باشد. بدبختانه که این طرح و خواست عقلانی، انسانی، مدنی و ملی شهید مزاری توسط زمامداران دولت اسلامی مجاهدین با خشم، خشونت و جنگی تحمیلی در غرب کابل مواجه گردید که یک فاجعه ملی را خلق نمودند.
شهید مزاری اولین شخص بود که نظام فدرالی، وحدت ملی، کثرتگرایی دینی- مذهبی، قانون مدنی، انتخابات آزاد، تساوی حقوق میان اقوام و زنان وغیره را در نظام سیاسی کشور طرح نمود تا با عملی شدن نگرش ها و پیشنهادات وی افغانستان صاحب یک نظام قانونمند مستقل ملی و دموکراتیک گردد. اما دشمنان کهنه و جدید منافع غارتگرانه، انحصارگرانه، قومگرانه و شخصی خودها و حامیان منطقوی و بین المللی خود ها را در طرح و پیشنهادات انسانی و ملی شهید مزاری نمی دانستند.
- حضور عادلانه اقوام در حاکمیت سیاسی کشور:
اساس افغانستان بر مبانی اسارت، تبعیضات نژادی، انتیکی و خودکامگی های طبقاتی، تک قومی، تک قبیلوی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، منطقوی وغیره گذاشته شده است. حضور عادلانه و دموکراتیک اقوام اعم از پشتون و غیر پشتون هیچگاه در حاکمیت سیاسی کشور متبلور نبوده و این امر هم باعث بخشی از بحران هویت ملی در افغانستان شده است.
شهید مزاری با نگرش انسان دوستانه، خردمندانه و مدنی خویش خواهان مشارکت اقوام ساکن و تابع در کشور مطابق شعاع وجودی شان در قدرت سیاسی افغانستان گردید که بدبختانه این خواست نیز توسط دولت انحصارگر وقومگرای وقت مجاهدین نه تنها منتفی شد، بلکه با قوه ای قهریه بدان متوسل شد. دولتمداران وقت به نوبه خود زمینه های تشدید تضادها و خشونت های قومی، مذهبی، زبانی، سمتی و... را در افغانستان به نفع تدام حاکمیت انحصار خود و حامیان خارجی خویش مساعد نمود و باعث فاجعه خونین افشار نیز گردیدند.
نتیجه:
در افغانستان هیچگاه قدرت سیاسی از یکی زمامدار به دیگری به صورت مسالمت آمیز انتقال نیافته است. پس از اینکه قسمت از نظریات و پشنهادات رهبر شهید مزاری توسط قوای خارجی و مجاهدین در توافق نامهء بن گنجانیده شد؛ آنگاه بر همین اساس برای نخستین بار بود که قدرت سیاسی از آقای استاد ربانی به آقای حامد کرزی به صورت مسالمت آمیز منتقل گردید که این هم یکی از نتایج نبرد فکری و عقلانی شهید مزاری در افغانستان می باشد که پس از شهادش تحقق پذیرفت.
نبرد فکری، مدنی، اجتماعی، سیاسی، خردمندانه و عقلانی زنده یاد شهید مزاری برای تک تک سرزمین مردم ما اعم از مسلمان و غیر مسلمان افغانستان بود تا در پرتو قانون مدنی عدالت، برابری، انسان دوستی، شگوفایی های اقتصادی، معنوی و اجتماعی در کشور ما تحقق یابد که تاریخ آن را فراموش نخواهد کرد.
هرچند در آن عصر شادروان مزاری قربان طرح ها و پیشنهادات انسان دوستانه مدنی، مستقل ملی و دموکراتیک خویش در برابر دولت انحصارگر، قومگرا و مستبدین وقت گردید و متأسفانه که شاهد تحقق نظریات مردمی خود در جامعه نشد؛ ولی بازهم خوشحال هستیم که برخی از نظریات و پیشنهادات شهید مزاری در توافق نامه بن، قانون اساسی، دولت جمهوری اسلامی افغانستان مورد پذیرش قرار گرفت که بازهم قابل قدر می باشد. این دیگر بر دولتمداران کنونی ، مردم و نسل های آینده کشور است که در تحقق نظریات و پیشنهادات میهن دوستانه شهید مزاری به صورت عملی همت بگارند و عدالت پایدار و دموکراتیک را در جامعه تدریجا پیاده نمایند.
همین فرصت که با هر انگیزه ای پیش آمده است و همچنان دولت کنونی و جامعه جهانی با تمام کاستی ها و نواقص که مواجه هستند؛ بر تک تک از اقوام، افراد و دست اندرکاران افغانستان واجب است که بیش ترین استفادهای سازنده را ازین فرصت به نفع مصالح کشور و مردم افغانستان نمایند. به قول این شاعر که گوید:
فرصت غنمیت دان عزیزا در چمن فردا چو برگ گل همه برباد میرویم
به امید ختم جنگ، ناامنی، ترور، فقر و بحران هویت ملی در افغانستان!
و من الله التوفیق