مبارزات رهبر شهيد در عرصه هاي سياسي و فرهنگي

بسم تعالا
مبارزات رهبر شهيد در عرصه هاي سياسي و فرهنگي
در امتداد تاریخ بشری مبارزاتی را شاهد هستیم که مردم برای رسیدن به اهداف و آرمان ها ی خود داشته اند در تمامی مبارزات ، چه شرقی و چه غربی فردی به عنوان رهبر و راهنما، مردم را هدایت می کند که شکست یا پیروزی مبارزه رابطه ای زیادی با آن رهبر داشته است . برخی از رهبران شخصیتی پویا ، زنده و همیشگی دارند . یکی از این رهبران كه رهبري مردمی وشخصیتی پویا و جاودان است استاد شهید عبدالعلی مزاری است.
ما استاد مزاری را به عنوان انسانی آزاده ، متواضع، متعهد و یک عالم دینی می شناسیم . ایشان به عنوان یک عالم دینی که عقیده راسخ به احکام اسلامی داشتند ، خود را خدمتگزار مردم می دانستند، چه در آن زمان که به عنوان یک طلبه مبارزه می کردند و چه به عنوان دبیرکل حزب و در لباس رهبري هيچ گاه به خود اجازه ندادند كه از مقام و موقعيت خود سوء استفاده كرده و از بيت المال و اموال مجاهدين براي خود و خانواده صرف كنند و كسي هم جرئت چنين كاري را نداشت زيرا استاد شهيد را فردي سازش ناپذير در اين مسئله مي دانستند .
شهيد مزاري انساني متواضع بودند و با آن جايگاه و مقام از كارهاي سخت ابايي نداشتند به طور مثال به گفته يكي از همراهان ، استاد در سال 70 ، در فراه ، د ربيرون كردن ماشين هابه كمك براي مجاهدين از رودخانه به قدري تلاش مي كردند كه حد نداشت گاهي ريسمان در كمر انداخته و ماشين را مي كشيد .
ايشان خود نان مي پختند ، وسايل را جابجا مي كردند و پياده راه مي رفتند هميشه از ماشين هاي مدل بالا ، اسكورت ؛ غذاي خوب ، استراحت ؛ لباس نو و مانند اينها د وري مي كردند .
ايشان يك عالم ديني مردم گرا بودند مي خواستند توده هاي مردمي خود قيام كرده و يك جنبش خود جوش داشته باشند . در شهيد مزاري هيچ گاه نفع طلبي و هوس راني ديده نشد او يكي از يگانه انسان هايي بود كه مانند ش كم پيدا مي شود .
اينجا ما قسمتي از مبارزات اين بزرگ مرد تاريخ را مورد بررسي قرار مي دهيم . مبارزات رهبر شهيد را مي توان 2 دسته كرد . مبارزات فرهنگي و مبارزات سياسي .
مبارزات فرهنگي : مجموعه اي از علوم و دانش ها ، اعتقادات ، عادات و رسوم ، هنرها، افكار و عقائد ، صنايع ، اخلاق ، قوانين و مقررات ، رفتار و سخن را فرهنگ مي گويند . هر جا معه فرهنگ مخصوص خود را دارد و تأثير پذير از عوامل تشكيل دهند ه ي خوداست.
زماني كه يك جامعه به گوشه اي رانده شده و منزوي شود فقر فرهنگي عارض آن جامعه مي شود . اين فقر فرهنگي باعث مي شود انديشه هاي افراد به بلوغ نسبي خود نرسيده و آن ها را درابتدايي ترين مشغله هاي زندگي و ساده ترين نيازهاي جامعه نگه دارد . آن وقت است كه افراد به خود هيچ حقوق شهروندي و حق سهيم بودن در سر نوشت خود و تصميم گيري هاي جامعه را نمي دهند . در حالي كه اسلام چنين چيزي را ناپسند شمرده است . جامعه ي افغانستان متشكل از قوميت ها و مليت هاي مختلف است . هر قوميت فرهنگ خاص خود را دارد فقر فرهنگي يك يا چند قوميت باعث محو شدن آن از صحنه هاي مختلف و عرصه هاي سياسي مي شود . رهبر شهيد با مطالعه عميق و تأمل در وضعيت حاكم اين نياز را در جامعه ي خود احساس كرد كه لازمه ي تحول در جامعه غني شدن فرهنگ آن است . از اين روايشان آن قدر كه در توان داشتند براي آگاهي مردم تلاش مي كردند تشكيل كلاس هاي دوره اي و تربيتي براي طلاب و مجاهدين مطرح جهان براي مجاهدين و طلاب داخل ، تشويق نويسندگان و كاتبان داخلي ، جمع آوري متون قديمي كه درباره ي هزاره ها نوشته شده بود . جمع آوري نامه هاي عبدالرحمان به منطقه هزاره جات و ... از جمله مبارزات فرهنگي رهبر شهيد بود.
ايشان غني شدن فرهنگ و نهادينه شدن تفكر گرايي را هدف قرار داده بودند تامردم با روحي پويا و تفكري باز بتوانند خود شان حقوق خود را بشناسند و متناسب بازمان پيش روند تا بتوانند راه كارهاي رسيدن به اهدا ف خود را پيدا كنند . رهبر شهيد بر مسئله تحصيل تأكيد فراوان داشتند به طوري كه توانستند زمينه ي تحصيلات عالي را در ايران براي مهاجرين و براي اولين بار فراهم كنند .
مبارزات سياسي ، زماني كه در كشوري متشكل از قوميت هاي مختلف نقش بعضي قوميت ها كم رنگ شود ، بي شك شاهد حذف آن دسته و انحصار طلبي و زياده خواهي هستيم . در جامعه افغانستان تا حد زيادي به خاطر موقعيت جغرافيايي خاص توزيع قدرت در حكومت به صورت نا عادلانه صورت گرفته بود. البته به طور كلي قدت در افغانستان در همه ي زمينه ها به خاطر دلايل فراواني به همين نحو پراكنده شده و چه بسا در نقطه هايي جمع شده بود.
در اين زمينه نيز شهيد مزاري به عنوان نياز جامعه مسئله عدالت اجتماعي را مطرح نمودند كه مي توان ايشان را مبتكر در اين زمينه دانست چون تا آن زمان چنين بحثي كم نظير يا حتي بي نظير بود. ايشان براي تحقق اين امر مبارزاتي انجام دادند و بارها مواضع خود را اعلام كردند تا خواسته هاي ايشان مورد تحريفات و بازتاب هاي معكوس قرار نگيرد . اما از حق نگذريم كه تحريفات و مخالفت ها هميشه وجود داشته است . يكي ا ز اهداف شهيد مزاري اثبات موجوديت هزاره ها بود زيرا به گفته ايشان « كسي كه موجوديتش در خطر باشد بايد قبل از هر چيزي از موجوديتش د فاع كند » ()ايشان نه تنها خواستار حق براي همه هزاره ها بلكه براي تمامي اقوام در افغانستان بودند رهبر شهيد در اين باره مي گويد : « حزب وحدت اسلامي مي خواهد كه در افغانستان هيچ مليتي ، هيچ قومي و هيچ نژادي حق شان ضايع نشود و به ديگران ظلم هم نكند.() بلكه چنين چيزي را نفي مي كردند طبق گفته ايشان « اگر كسي بيايد و نژاد خود را حاكم بسازد ديگران را نفي بكند اين فاشيستي است() . سپس ايشان بعد از خواستن موجوديت هزاره ها و مشاركت شيعه ها در آن زمان خاص كه طبق گفته ايشان : « شعارها مذهبي بود و عملكرد ها نژادي() » طرح عدالت اجتماعي را دركشور مطرح نمودند . ايشان عدالت اجتماعي را مهم ترين و لازم ترين اصل در جامعه ي افغانستان مي دانستند و در اين راستا مشاركت تمام اقوام در امور مملكتي و حكومتي را مي خواستند وقتي تمام اقوام بتوانند سهم طبيعي و مسلم خود را داشته باشند و زياده خواهي هم نكنند ، فضاي مناسبي براي بروز استعدادها ، انديشه ها و عملكرد هاي مؤثر به وجود مي آيد كه باعث پيشرفت و ترقي و باعث ايجاد جامعه ي مدني و قانون مند مي شود وقتي اين احساس وجود داشته باشد كه كسي نمي خواهد . حقي را از ديگري سلب كند و يا قانوني وجود دارد كه همه به حقوق خود برسند مسلما تمامي توان فرد فرد جامعه براي شكوفايي صرف خواهد شد و اين آرز وي شهيد مزاري بود . همان طور كه گفته شد مشاركت اقوام ، عدالت اجتماعي را در كشور ممكن مي سازد در اين جا معيار نفوس است كه مي تواند ميزان مشاركت اقوام باشد شهيد مزاري معيار نفوس را براي ايجاد دموكراسي مطلق در نظر داشتند يعني هر قومي به تناسب جمعيت خود مي تواند نماينده به پارلمان بفرستد تا به طور مستقيم د رامور دولتي سهيم باشند .
با پياده شدن عدالت اجتماعي ، مشاركت اقوام و شكوفايي استعدادهاي فردي وجود وحدت ملي جامعه را به جامعه اي ايده آل تبديل مي نمايد و يك كشور متمدن پديد مي آورد . وحدت ملي يگانه بودن جامعه را مطرح مي كند و در فرد احساس آرامش و امنيت ايجاد مي شود و باعث مي شود كه چون گذشته پشتون ، هزاره ، ازبك و تاجيك در مقابل هم احساس خصومت نكنند و برادروار زندگي كردن را تجربه كنند .
در پايان مقاله به بررسي يك مورد مي پردازيم :
پيام شهادت استاد مزاري و وظايف ما؛
زندگي درغربت و مهاجرت محاسن و معايب فراواني دارد . معايب آن را همه ما و مهاجرين مي دانيم اما آنچه در اين جا قابل توجه است اين است كه مهاجرت براي ما چند پيامد خوب داشته است: اززمان شهادت استاد تا كنون سال هاي زيادي را پشت سر گذاشته ايم د رخلال اين سال ها فرصت كرده ايم با ديد نسبتا باز تري به جهان امروز و وقايع و پيشرفت هاي آن بنگريم و مسائل ديني خود را بهتر درك كنيم . مردم ما بيدار تر شده اند و با چشيدن سختي ها ، درس هاي زيادي گرفته و تجربه كسب كرده اند . حال كه اين فرصت را داشته ايم و قت آن رسيده كه در اين زمان خطير و سر نوشت ساز با مسائل سياسي خود بيشتر آشنا شويم تا ديگر از صحنه هاي سياسي رانده نشويم . به مردم خود ، كشور خود و جامعه ي خود با ديد بهتري بنگريم و همديگر را برادر وخواهر ديني هم بدانيم . تكروي و فرد گرايي را رها كرده ، روح جمعي را در خود تقويت كرده و همه با هم نسبت به خط شهيد مزاري و يارانش احساس مسئوليت كنيم .تا هويتي كه استاد برايش تلاش كرده را زنده نگهداريم بياييم شهيد مزاري را به عنوان اسطوره ي ملي خود ارج نهيم تا خودمان از ياد نرويم.