هزاره پیوند

گل سرخ

با احترام

گل سرخ

 

کبوتر سفید بال من، مرا میان بال های لطیف خود بپیچاند وبه قلب گلستان وطنم فرود آورتا چون بلبلان غزل بخوانم وچون حاجیان احرام حضورپوشم و طواف گل سرخ کنم ورقصی بسوی خداکنم

هان کبوتر قشنگم !تعجب می کنی که چگونه در فصل سوز وسرما گلستان وطنم بی خزان باشد وپر گل ومست از غزل خوانی بلبلان وترانه قمریان قمرستان؟

هاه تعجب می کنی!؟

نازنینم !

حق داری تجب کنی که چگونه ممکن است در زمستان گل، بروید وبلبل بوسه از روی گل برگیرد؟

ولی نمی دانی که گلستان وطن من هرگز لحاف سفید زمستانی را بر سرنمی پیچاند وبه خواب زمستانی نمی رود.

گل های گلستان وطنم هرگز پژمرده وپرپر نمی شود.

آخر تو نمی دانی که گل های وطنم رنگ سرخ شهادت دارند ورستنگاهش مزار شهیدان است.

گلی که رنگ از شهادت داشته باشد وبر مزار شهیدان به نماز ایستد ،سپاه خزان را بر او ظفر نیست .

بیا بیا کبوتر قشنگم ،مرا به مزار گل سرخ ببر .

گل سرخ مزار ،مزار گل سرخ است وگل سرخ مزار مزاری ومزاری گل سرخ.

مرا به مزار گل سرخ ببر تا پیچگ دلم را به گرد رویش سلسله کنم

گل سرخ مزار ومزار گل سرخ، گل روی بای یتیمان،پناه بیوه زنان،امید محرومان،پشوای شهیدان ویگانه مرد قهرمان جهان بابه مزاری است.

مرا به مزار گل سرخ ببر تا با پدر از درد یتیمی قصه کنم تا با پدر از درد یتیمی قصه کنم

از فراقش با دمبوره دل بنالم ودوبیتی فراق بخوانم ودل آرام به آئین صفدری سراید وبه آهنگ داوودی بخواند.

با گلاب اشک غبار غربت ویتیمی را ازچهره ترک خورده ام واز مزار غریبش بشویم.

مزار گل سرخم را گرم در آغوش گیرم واز کتاب غربتم آیتی بخوانم وبگویم بابه مزاری بابای مهربان کودکان وطن،بعد از تو زینب کوچکت اندوه جانکاه زینب،قهرمان زن تاریخ ،نخل سرو قامت کربلا،پیغمبر خون وقیام ،خواهر حسین شهید را با تمام وجودش حس کرد واز گرمی اشکش بر گونه های گلگون خویش ،غم سکینه را دریافت.

بیا بیا ای کبوتر قشنگم مرا به مزار گل سرخ ببر تا با پدر بگویم که پدر من رقیه های غرب کابل را در خرابه دلم غریب زیارت کردم.

اسیری زینب های هزاره را بارگ رگ عشق وایمانم تجربه کردم.

آری گل سرخ بابه مزاری

بابه مزاری

بابه مزاری

بابه مزاری

فرزند کوچک وطن اسدالله جعفری.

+ نوشته شده در  ۱۳۸۷/۱۲/۲۴ساعت 20:29  توسط محمدسعیدی(هزاره)  |