هزاره پیوند

طلوع دوباره

 

طلوع دوباره

محمد سعیدی:

ابر سیاه روی جاده ی زندگی ام سایه افکنده

موج نسیم رفت و گیردبادش هنوز روی دلم مانده

کشتی سرنوشت من روی امواج طوفانی سوار است

چشمان مستم از دیدن جام خالی خمار است

از ابتدا نسیم بودم من، در انتها طوفان شدم

خانه ها آباد کردم خانه ها ویران شدم

من قطره ی باران بودم با ابر ها گریان شدم

درمیان راه با صاعقه ویران شدم

آفتاب زندگی ام در آستانه غروب است

تا طلوع دوباره چیزی نمانده،ولی اما؟!!

با تو اگر طلوع کنم خیلی خوب است

محمد سعیدی

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۹/۱۰ساعت 20:41  توسط محمدسعیدی(هزاره)  |