هزاره پیوند

ما و جریان کوچی گری

ما وجریان کوچیگری

نویسنده:خان محمدابراهیمی غرجستانی

ما وجریان کوچیگری
خان محمد ابراهیمی غرجستانی
اشاره : کوچیان بار دیگر از محور های مختلف مسلح به سلاح های سبک و سنگین ، پشتوانه دولت در پشت ، بسوی هزارستان هجوم بردند ، از طرفی معامله گران و دلالان سیاسی سرنوشت مردم ما نیز اکثرا در سکوت سیاه به سر می برند . باز هم ما و تجربه تلخ تاراج و قصه پرغصه خیانت و جنایت !
      کوچیگری در افغانستان پیشینه دیرینه ودردناکی دارد از آن رو که این جریان یکی از حربه‏های حاکمان مستبد و خودکامه برای سرکوب نمودن اقوام و اقلیت‏های ساکن در کشور بوده است ‏و آن‏ها بر اساس سیاست‏های تبعیض آمیز و تبارگرایانه‏‏ شان‏ کسانی را که سلطه استبدادی شان را نمی‏پذیرفتند بدین گونه سرکوب می‏نمودند. به همین جهت است که "کوچیگری" ارتباطی با "کوچ نشینی" و زندگی عشایری ندارد چون کوچیگری یک جریان سیاسی و ابزاری در دست قدرت طلبان بوده ‏و بر اساس خواسته‏های آنان ‏به ترور و تجاوز پرداخته است.
اسف بارتر از همه این که ما اوج این بیدادگریها را در شرایطی شاهد هستیم که که در کشور ما دولت قانونی‏‏، قانون اساسی وده‏ها نهاد ملی و بین المللی مدافع حقوق انسان وجود دارد ‏!
به هرحال این وضعیت را ما در گذشته داشتیم و امروز نیز شاهدیم‏‏، یکی از مسایلی که در این زمینه نیاز به باز اندیشی جدی دارد و من در این فرصت اندک به اختصار اشاره می‏کنم چگونگی برخورد ما (در سالهای اخیر) با این پدیده سیاسی _تاریخی است.
واکنشهای ما به عنوان قربانیان این جریان در برابر این معضل در چند دسته جای‏ می گیرد:
1. بی تفاوتی
با آن که کوچیگری سالیان متمادی برای ما تراژدیهای غمباری را به بار آورده ‏و خسارات سنگینی را تحمیل نموده است متأسفانه‏ ما نسبت به این قضیه احساس مسئولیت نکرده ایم. دردناکتر این که حتی خواص و قشر تحصیلکرده ما غالباً‏ اطلاعات اندکی از این سیاستهای ویرانگر د ارد و به صورت سطحی و ساده ‏به آن می‏نگرند!‏!
علی رغم گستره وسیع فاجعه که در روز روشن خانه‏ها به آتش کشیده شد‏‏، مزارع ویران شد ، هزاران انسان آواره گردید ، اما ما‏‏، بی تفاوت بودیم وآن گونه که باید انجام وظیفه نکردیم.
2. موضع گیری
 کسانی هم موضع گیری کردند و به ابراز احساسات پرداختند اما این واکنش‏ها نیز اکثرا از نقطه‏های ضعف آشکاری رنج می‏برد:
الف)‏ منفعلانه
یکی از آسیب‏های این واکنشها این بود که از موضع ضعف و با رویکرد منفعلانه ابراز می‏گردید علتش هم متأسفانه‏ عدم هماهنگی  سیاستمداران ما بود و این که هر کس بر اساس منافع خودش موضع می‏گرفت‏‏ . چالشی که همواره زمینه‏های ضربه‏های مهلکي را بر پیکر جامعه ما فراهم نموده است. چون قدرت زاییده وحدت است . بسیاری از بزرگان ما یا سخن نگفتند ویا اگر گفتند آن چنان با احتیاط که هیچ کسی آزرده خاطرنگردد. ما حد اکثر به سوگواری وفاتحه گیری شهدا مشغول شدیم ‏تا به پیگیری و چرايي شهادت‏‏شان‏!‏ در حالی که تجارب تاریخی ما می‏گوید در این کشور مشکلات‏‏، ‏با سوگواری صرف و ادبیات اندرزگونه و اخلاقی حل نمی‏گردد. البته این سخن به معنی ایجاد آشوب و تشویق به نا امنی نیست بلکه به معنی حق خواهی و پیگیری مستمر و مداوم عدالت اجتماعی و تامین حقوق انسانی و شهروندی از مجاری قانونی می‏باشد. این یک مبارزه سیاسی است که در فضای آرام‏‏، با درایت و منطق و عقلانیت قابل پیگیری است. البته در صورتی که اعتراضات مدنی پاسخ ندهد هر گزینه ی می تواند مشروع باشد
ب)‏ احساساتی و زود گذر
مشکل دیگر مقطعی بودن این موضعگیریها بود‏‏، تظاهرات‏ها و اعتراضاتی که انجام شد با تمام شکوهمندی اش محدود به یک مقطع خاص شد و دوام پیدا نکرد در حالی که تا تبعیض هست باید  اعتراض باشد تا ظلم هست باید فریاد کشید، سکوت در برابر ستم تأیید آن  هست.
نمی‏گویم که ما هر روز تظاهرات بر پا کنیم!‏ بلکه می‏توان با تشکیل یک کمیته با صلاحیت ‏ و با اتکا به قدرت مردم این موضوع را دنبال نمود تا در مواردی لازم‏‏، واکنش مناسب و موضعگیری مقتدرانه ‏داشته باشند ‏. تدویر سمینارها و محافل علمی - تخصصی از سوی کار شناسان و دانش آموختگان حوزه های حقوق و سیاست وشریعت.می تواند بخشی دیگری از این کار باشد
ج)‏ دیر هنگام
     اعتراضات ما زمانی اوج گرفت که کارد به استخوان رسید‏‏، تمام بهسود به آتش کشیده شد‏‏، هزاران خانوار آواره گردید و زندگی‏‏شان‏ بر باد رفت و مردم ما در برابر ده‏ها نهاد به دروغ ملی‏‏، مظلومانه قربانی گردیدند!‏ اردوی ملی‏‏، امنیت ملی که خود‏‏شان‏ دست در دست هم  در توطئه و تبانی بودند. تلویزیون ملی که یکبار بدرستی این قضیه را منعکس نکردند! و... ‏این اعتراضات خوب بود اما باید زود تر انجام می‏شد‏‏، زمانی که کوچیان مسلح پشت دروازه‏های هزارستان اردو زده بودند و همه این مصیبت‏ها قابل پیش بینی بود‏‏، واکنش به موقع می‏توانست از وقوع این فاجعه جلوگیری کند.
بنا بر این اگر می‏خواهیم دیگر مردم ما آواره نگردد و کسانی در روز روشن خانه‏های‏‏شان‏ را به آتش نکشند‏‏، باید متحد وهماهنگ‏‏، فعال و مقتدرانه و به موقع موضع بگیریم در غیر این صورت باید منتظر تجربه‏های تلخ و تراژدیهای غمناک دیگر بود چون بی تفاوتی و بی خاصیتی و بی مسئولیتی جز این پیامدی در پی ندارد!‏ هرچند صدها دانشمند و دانشجو و علامه داشته باشیم چون در کنارعلم‏‏، تعهد در برابر خدا و خلق تعیین کننده است.
  این مطلب قبلا (زمستان 87 )در همایش کوچیگری در افغانستان که توسط انجمن کاتب مشهد بر گزار شده بود ارایه گردید

+ نوشته شده در  ۱۳۸۹/۰۲/۳۱ساعت 17:29  توسط محمدسعیدی(هزاره)  |