از قند پارسی تا قروت هزارگی!
مقدمه:
یکبار دیگر عرض میکنم که در ایران، افغانی، یعنی هزاره. از بلندی برج میلاد تا دور افتاده ترین نقطه ی ایران، هرجا نامی از افغانستان برده شود، یاد یک هزاره چشم بادامی می افتیم که در حال کندن چاهی و یا حمل آجر و فرغون پر از ماسه پای ساختمان نوساز در حال کار هستند.
آیا براستی تمام هزاره های مقیم ایران، عمله و بنا هستند؟ بدون شک پاسخ منفی است. اما چرا در بین احاد جامعه ایران، کمتر کسی میداند که مهاجرین افغانستانی در ایران، دکتر هستند، مهندس هستند، ورزشکار هستند، نویسنده، شاعر، محقق و روحانی در حد آیت الله هستند و زندگی میکنند.
شکی نیست که فعالیت مهاجرین افغانستانی در ایران، به طور مرتب و یکسان انجام میشود و هرکسی در حیطه شغلی خود تمام سعی و کوشش خود را به کار می برند تا وظیفه خود را به درستی انجام دهند که خدا را شکر در اکثر مواقع موفق و سربلند بوده و هستند.
ادبیات افغانستان در ایران :
حوزه ادبیات یکی از موفق ترین و با سابقه ترین و البته زحمت کش ترین حوزه است که در ایران، فعالیت چندین ساله دارند. در این حوزه شاعر، نویسنده، محقق و پژوهشگران زیادی هستند که با زحمات شبانه روزی و چندین و چند ساله شان نام هزاره و افغانستان را زنده نگهداشته اند.
در اینجا لازم است به نکته اشاره کنم که بعد از روحانیون، حوزه ادبیات بیشترین حمایت های دولتی را در ایران داشته اند که در برخی مواقع از چنین فرصت ها و حمایت های دولتی به درستی استفاده شده است و گاهی هم متاسفانه با مدیریت های اشتباه این حمایت ها به مسیر غلط هدایت شده است.
قند پارسی :
در چند سال اخیر سلسله جشنواره بنام (قند پارسی) در ایران برگزار میشود که حاصل همین حمایت های دولت ایران و البته زحمات دوستان مهاجر هزاره مقیم ایران میباشد. در این جشنواره ها نهایت همدلی و همیاری را میتوان بین شاعران و نویسندگان ایرانی و افغانستانی به خوبی مشاهده کرد و هرآنچه که مهربانی و دوستی هست، حداقل در ظاهر قابل رویت است و میشود حس کرد.
در واقع میتوانم ادعا کنم که در زمان برگزاری جشنواره و مطالعه گزارش آن در فضای مجازی مزه ی قند پارسی را زیر زبان حس میکنم و با خواندن مطالب بیشتر و افتخار آفرینی های هزاره های افغانستانی مقیم ایران، اشک شوق از چشمانم جاری میشود و یک احساس غرور و سرخوشی و مستی در خودم می بینم و دنیا را زیباتر و مردمانش را مهربانتر می یابم.
این سرمستی و خوشی زمان به اوج خود میرسد که می بینم تمام دست اندرکاران و برگزار کنندگان طرف افغانستانی فرهیختگان از جنس خودم، هزاره هستند.
در واقع در چنین حالتی تمام تبعیض های که به علت هزاره بودن بر ما رفته است را فراموش میکنم و برای آینده امیدوار میشوم و در یک کلام میتوانم بگویم که هزاره ها بدون درنظر داشت چهره و نژادشان در قند پارسی حل شده و ماندگار خواهند شد.
قروت هزارگی :
در ابتدای مطلب سئوالی پرسیده شد به این مضمون که : چرا جامعه ایران از واقعیت های اجتماعی مهاجرین افغانستانی بی خبرند و همگی را در نقش عمله و بنا می بیند؟!
برای یافتن پاسخ این چرایی، می پردازیم به حوزه ادبیات که سالها زیادی هست در ایران فعالیت کسترده و مداوم داشته و دارند.
در حوزه ادبیات اگرچه فعالیت ها گسترده و فرهیختگان زیادی طی سالها فعالیت داشته اند ولی متاسفانه نتیجه زحمات آنها چیزی جز همان مزه ای قروت هزارگی در دهان جامعه ایرانی چیزی دیگری نبوده و نیست که هنگام چشیدن، احساس ترشی و سردی دامنه های کوه بابا به آنها دست داده و منجر به اخم آنها میشود.
نگارنده عقیده دارد که، اگرچه دولت ایران از فعالیتهای نویسندگان هزاره و ادبیات فارسی افغانستان حمایت میکند ولی با یک عمل مهندسی شده آنها را در دیگ برزگی زندانی کرده و چند نفر از دوستان ایرانی را به عنوان شیرین کننده همراه آنها در این دیگ قرار داده تا شربت این دیگ بدون شیرینی قند پارسی نماند وهی این حالت هرساله تکرار میشود و کم کم میرود که تبدیل به یک عادت روز مره و بی نتیجه بشود.
شاید در نگاه اول ادعای من مضک به نظر برسد ولی در ادامه مطلب ثابت خواهم کرد که یک مهاجر هزاره در ایران، در هر حد و اندازه که باشد مزه ی همان قروت هزارگی را خواهد داشت.
دنیای ادبیات با صنعت سینما گره خورده است و از هم جداشدنی نیست. درست است که اول ادبیات و بعد سینما پا به این جهان گذاشت ولی نباید فراموش کرد که ادبیات و سینما مکمل یکدیگر هستند و بهترین فیلم های سینمایی و سریالهای تلویزیونی از ادبیات اقتباس و در ذهن ها ماندگار شده است و نویسندگان و فیلم نامه نویسان کسی جز همان های که در حوزه ادبیات فعالیت میکردند نبودند و نیستند. بنا براین سئوالی که در اینجا باید پاسخ داده شود این است که چرا نویسندگان با استعداد هزاره مقیم ایران، در ۳۰ سال گذشته یک فیلمنامه و یا یک نمایشنامه تحریر و نشر نکرده اند؟ و یا چرا بازیگران هزاره در پرده ی نقره ی سینما و صفحه تلویزیون ایران جای ندارند؟
در ۳۰ سال گذشته در صنعت سینمای ایران، فیلم های ساخته شده است که داستانش ارتباط مستقیم با مسایل افغانستان و مهاجرین مقیم ایران داشته است، به جز یکی دو مورد، دیگرهیچ وقت از بازیگران هزاره افغانستانی استفاده نشده است و اگر گاه گداری فرصت پیش آمده است، از نقش سرایداری و عمله گی فراتر نرفته و ان کار، فعالیت اول و اخر یک بازیگر هزاره در ایران بوده و دیگر نه کسی نامی از آن بازیگر شنیده و نه چهره ی او را در پرده سینما و یا قاب تلویزیون دیده اند.
تازه ترین فیلم در ایرا ن بنام « 1 ، 2 ، 3 ، ... 5 » به کار گردانی محمد معیری مراحل پایانی ساختش را پشت میگذارد.
آنطور که در رسانه ها آمده است داستان این فیلم در مورد جنایت های طالبان میباشد. اگرچه این فیلم هنوز ساخته نشده و نمیشود در باره اش قضاوت کرد ولی آنچه که در فضای مجازی نشر شده است، خبری از حضور بازیگران هزاره در این فیلم نیست. این در حالی است که همگان میدانند، قوم هزاره بیشترین آسب را از طرف گروه طالبان دیده اند. از تعقیب مردم هزاره تا زندان و اعدام دسته جمعی انها توسط طالبان. اما حالا که قرار است داستان آن جنایتها بازسازی و به سمع نظر مردم جهان برسد، هیچ خبری از حضور بازیگران و هنرمندان هزاره در این فیلم نیست.
نگارنده منکر زحمات عزیزان هموطنم در حوزه ادبیات در ایران نیستم ولی میخواهم عرض کنم زمانیکه شما در حال قرائت اشعار تان هستید و از گل و بلبل و چمن و سبزه زار سخن میگوئید و تمام فکر ذکر تان گرفتن جایزه و تقدیر نامه از دستان یک شخصیت ایرانی هست، کمی به اطرافتان بنگرید و به دیگی که قرار گرفته اید و حصاری که دورتان کشیده است توجه کنید.
باور بفرمائید از اخبار و اتفاقات و جایزه های که در جشنواره قند پارسی نصیبتان میشود، به جز کسانیکه در همان دیگ قرار دارند، نه کسی مطلع میشود و نه اهمیت میدهند. اگر تمام خدمات و زحمات ۳۰ ساله دوستان حوزه ادبیات را در یک طرف ترازو و بازی دخترک هزاره در فیلم مجید مجیدی را در طرف دیگر قرار بدهیم، بدون شک وزن هنرمندی آن دخترک بیشتر و سنگین تر خواهد بود. پس پیشنهاد میکنم چشمان تان را باز کنید. دنیا دنیای معامله و بده بستان هست. ایران به شما واستعداد خدادای و پشت کار همیشگی تان نیاز دارد. فعالیتهای شما ارزش فراوان دارد و برای این ارزش باید مسئولان ایرانی هزینه کنند و به دادن یک ورقه به عنوان لوح تقدیر و یاد بود بسنده نکنند که نه خیری برای شما دارد و عاقبتی برای مردم هزاره.
قند :
زبان فارسی شیرین است به همین علت انرا به قند تشبیه کرده اند و مردم هزاره اگرچه لهجه دری دارند ولی در اصل فارسی زبان هستند و بدان افتخار میکنند.
فعالیت ۳۰ ساله هزاره ها در ایران ظاهرا" به مزاج دوستان ایرانی خوش آمده و طی ای سالها با حمایت های نه چندان قابل توجه اما موثر سعی کرده اند حداقل جامعه ادبی افغانستان را راضی نگهدارند. این کار دوعلت دارد.۱- زبان و فرهنگ فارسی با اندک هزینه ی گسترش می یابد.۲- فرهنگ ایرانی، اسلامی و انقلابی در ذهن فرهنگیان و فرهیخته گان فارسی زبان افغانستان ماندگار میشود. تا اینجای کار همه چیز روبراه است و فارسی زبانان افغانستان مانند بلبل اواز خوان شعر می سرایند و ترانه میخوانند و داستان مینویسند و بخشی از آنها تمام و کمال در خدمت انقلاب اسلامی هستند.
قروت :
اما در این میان یک مشکلی وجود دارد آنهم نژاد و چهره نه چندان مناسب این جماعت بلبل زبان و فارسی دوست هست که با همزبانان ایرانی همخوانی ندارد. به همین علت بهترین و مناسب ترین روش این است که آنها را در دیگی انداخته و مشغول و سرگرم نگهدارند و گاه گداری به دادن جایزه که حکم آب نبات چوبی دارد، آنها را در پشت پرده راضی وخوشنود نگهدارند.
نتیجه :
اینگونه هست که زبان و قلم ما به سمت و سوی دیگری هدایت میشود بدون آنکه خود متوجه بشویم زبان ما قند و نژاد و چهره ما قروت است.
**********
نظرات بینندگان: که در شبکه اطلاع رسانی افغانستان درپائین این مطلب درج شده است.
>>> «چه خوب گفتی و در سفتی» عزیز برادر!
احسان بزرگوار! دست مریزاد خیلی خوب به نکته ها اشاره کرده ای، باشد که برادران و خواهران ادبیاتی ما توجه عمیق کنند و نه از روی احساسات.
تنها از یک جمله ات خوشم نیامد:«...نژاد و چهره نه چندان مناسب این جماعت...»!؛ گویا خودت بر این باوری که براستی نژاد و چهره این جماعت مناسب نیست و این خیلی باعث تعجب و تأسف است، چرا که مثلا مردم ژاپن هم از همین نژاد است، ولی بسیار ملیح و بانمک و غیره است، اما چرا نژاد هزاره چنین و چنان باشد. مشکل در جای دیگر است و آن به گمان بنده مسأله اقتصاد است؛ اگر همین مردم هزاره ثروتمند و پولدار بودند نه تنها مردم ایران بلکه تمام مردم جهان طوری دیگر به ایشان نگاه می کردند و کلا رفتارشان عوض می شد و خدمت به این مردم را مایه افتخار خود می دانستند؛ مگر غیر از این است؟
>>> جناب حیدری!
نوشته ات کاملا یک دیدگاه فاشیستی و نژاد پرستانه است.
براستی جشنواره قند پارسی را فقط هزاره ها نگه داشته اند؟
اگر اینگونه است پس چرا گل سر سبد شاعران مهاجر در ایران استاد محمدکاظم کاظمیست؟
ایا استاد کاظمی یک هزاره است؟؟
بین کرور کرور به اصطلاح شاعر هزاره مهاجر کدام یک جرئت عرض اندام در برابر استاد کاظمی را دارند؟
استاد کاظمی در ذهن تمام مردم ایران جای دارد و حتی در کتاب درسی مردم ایران راه دارد.
حال به من بگو اگر واقعا دولت ایران قصد دارد با قند پارسی سر نابغه های هزاره را گرم کند تا دنیا از وجود انها بی بهره بماند!!! پس چرا استاد کاظمی اینگونه نشده و یک چهره شاخص بین المللی برای زبان فارسی شده؟؟
برادر جان ! مشکلات قوم هزاره را در بی عرضگی خودشان جست و جو کن. تا کی میخواهی عقب ماندگی قوم هزاره را به گردن این و ان بیندازید؟
ایا استاد کاظمی از امکانات بیشتری در ایران از طرف دولت بهره برد ه که اکنون شده استاد اما هموطن هزاره اش از امکانات دولت ایران بی بهره بوده؟؟
قیاس بین استاد کاظمی و شاعران هزاره در ایران که هردو به یک اندازه از دولت ایران کمک دریافت کرده اما یکی به درجه استادی و دیگری به هیچی نائل شده خود گویای این نکته است قوم هزاره از درون بی جوهر است و حتی اگر از ان حمایت هم شود بخاری از ان بلند نمیشود .
اری برادر اصل قصه این بود که نگفتی.
>>> سلام
تشکر از مطلب خوبتان
البته میدانم اینکه نوشته اید از دل پرخون بودتاافتخار....!سالهاست که اینگونه رنج ها ونادیده گرفتن ها از طرف دیگران برماتحمیل شده ومیشود....
اماکجاست دیگر کسی که از حقوق وامتیازات ما دفاع کنند؟کجاست بزرگی که بتواند دوباره نام هزاره را برفراز بام انسانیت وانسان بودن دوباره حک کند؟ افسوس که دیگر بار کسی نخواهد بودکه پدریمان کند...!برادرعزیز اینکه تو میگویی تنها بخشی از هزازان بدبختی ونادیده گرفتن هاست که درحق این قشر اتفاق می افتد.....واقعا بعداز شهادت پدرشهید استادمزاری این خودمردم است که با افتخارافرینی خودشان در صحنه های بزرگ زندگی وصحنه های سیاسی واقتصادی وفرهنگی نام هزاره را همواره بلند نگه داشته اند.ازخدای منان وقاضی میخواهیم تا همیشه توفیق کامل بندگی خودش وتوفیق ظلم ستیزی را همیشه نصیبمان کند ودر های پیروزی را یکی بعدازدیگری به روی مان بگشاید....
تا دیدار بعد
یا حق
>>> با سلام و تقدیر از دوست عزیز مان باید بگویم اینکه نکته جالب را مطرح کرده بودید و برایم خیلی جالب بود و اما اینکه اگه میشه دیگه بجای کلمه هزاره کلمه ناز و قشنگ افغانی یا افغانستانی را استفاده کنید و من هم یکی از فرزندان افغانستان و از قوم هزاره هستم اما برای ما باید افغان بودن مهم تر از هزاره بودن باشد. تشکر از گزارش تان
"هاتف کریمی استرالیا"
>>> نمی دانم حیدری جان این حرفات چه دردی را دوا می کند؟یک خورده خوشبین باشید.
>>> خواهشنا بگویید منظورتان از قرت هزاره چیست
>>> کاش می شد حلقه ها در هم شود گیسو شود
مژده ها را می دهی خودکش ز المیتو شود
بردار جناب حیدری نمی دانم که شما چه خدمتی به ملتت کردید که الان اینگونه چاقو کشی می کنید.
یادت باشد که هزاره همیشه افتخار مردم افغانستان است. ولی اگر هزاره را با یک ... مقایسه کنید نتیجه کارتان این است:
هزاره = مخترع(سه تا هواپیما ساخته یکی بدون سرنشین، ودیگری با سرنشین) ، شاعر، ادیب، نویسنده، مدال آوران، قهرمان وحدت ملی
... = انتحار کننده، دشمن مدنیت، دشمن تحصیل، دشمن انسانیت
حافظ از بغلان
>>> اقای حیدری انچه حقیقت است نوشته است اما اینکه اقای محمد کاظیم کاظیمی شاعر افغان را ایرانیها بیشتر تحویل گرفته و میگرد همان مسله ملیتی است زیرا ایرانی ها تا جیک ها را از خود میداند و به این دلیل به کتابهای ایران را یا فته است ....
>>> با سلام، برادر گرامی قروت اصلا کلمه فارسی نیست، کلمه ای ترکی است...که به فارسی می شود کشک....
>>> بسیار تشبیه بی معنا یی نموده اید. مشکل هم همین است که در افغانستان اکثرا گرفتار احساسات بی حد و حصر و ناگهانی می شوند. به نظر می رسد که خواسته اید تا عنوانی جاذب برای نوشته ات بیابی تا توجه خوانندگان را جلب نماید و سراغ نوشته ات بروند غافل از اینکه متن نوشته با عنوان آن هیچ همخوانی ندارد. از نظر روانشناسی بدون شک نویسنده محترم دارای سلامت کامل روانی نمی باشند. اصلا معلوم نیست که افغان است یا ایرانی بهرحال از هر کجا که هستید واضح است که نسبت به هزاره های پر افتخار بسیار عقده ای می باشد. بهتر است از خواب برخیزید ما دیگر در عصر عبدالرحمانی بسر نمی بریم. چشم تان را بگشایید و ببینید که ترقی هزاره ها صرف محدود به ادب و ادبیات نمی شود گرچه تردیدی نیست که در این حوزه آنان سرآمد هستند ، در عرصه سیاست، سازندگی ورزش و ...هزاره ها در خلق افتخارات همواره پیشتاز بوده اند. مثلی که شما و امثال شما از خواندن گزارشهای اخیر سخت آزرده و دلگیر شده اید. صادق باشید و بگویید که کدامشان بیشتر نا آرام تان ساخته است؟ اسکی در بامیان، قهرمانی نیک پا، درخشش محصلین در جای جای افغانستان و خارج از آن، قهرمانی بوکسور و وشوو کاران، نوشته های نغز و تحلیل های نویسندگان، سخنرانی های استاد خلیلی در مقایسه با کرزی و مجددی؟
>>> امروز فارسی در افغانستان در حال مرگ است وشما دارید به بیراهه می روید وسلیقه خود تان را اعمال می کنید. علی هزاره
>>> خطاب به برادر که نامش را ننوشته وکاضمی را دراسمان برده وهزاره هارا کلا بی جوهر معرفی کرده باید بگویم
1 اولا خودم در ان جلسه بودم قریب 98 درصد شرکت کننده از قوم هزاره بودند برخلاف گفتار فوق خیلی زیبا ارام درسطح بسیار عالی مدیریت شده بود واستعداد هزاره ها درانجا به گونه ای افتخار امیز خود نمای میکرد
2-ازنوشتارت پیدا است که تو ازجنس دماغ بلند وگاب چشمی هستی که این قدر سنگ کاظمی را بر سینه میزنی
3-همین کاظمی را که اینقدر ادیب معرفی کردی ... ان را برزبان نمی اوری
4-اگر به دماغ بلندت افتخار می کنی اگر ارزشهای دینی را در نظر نگیریم امروز چشم بادامی ها که هزاره ها هم از ان خانواده است در مدیریت و استعداد و تکنولوجی افتخار بشریت است باور نداری چشمت را باز کن وبیبین جهان را
5 جوهره ای خودت را نشان ندادی که چیست یا بقول شاعر که می فرماید زات نایافته کز هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش ازخانندگان محترم عذر می طلبم که جواب این ادم را کمی تند دادم تا شاید مزه تلخ را چشیده عبرت اینده اش باشد
>>> البته با تشکر از حیدری صاحب اما به آن دوست ظاهرا تاجیک مان یادآور شوم هزاره ها انقدرهم که شما فکر میکنید بی عرضه نیست احساس میکنم شمااگر خویشاوندی باهیتلر نداشته باشید،حتما ازنصل مرحوم عبدالرحمن هستید
>>> دوست تو کیستی که چنین به نژاد من و مردمم توهین میکنی ما از زبان فارسی میگذریم اما از نژاد خود نه. به خدا اگر نزدیکت میبودم مشتی به صورتت میکوبیدم که مانند قروت واقعی میشدی.
و یک چیز دیگه ما افغانی هستیم زیاد کلمه هزاره را استفاده نکن چون مملکت در حال لرزیدن است.
عصمت الله محمدی(محصل در هندوستان)
>>> با عرض سلام! مرا ببخشید که تعبیرم رکیک است ولی بیان یک واقعیت تلخ گاهی آدم را در زیق خناق قرار میدهد , افغانستان کشوری است خرستان که تا آدمستان نشود اصلاح نشود, دنیا شده دهکده کوچک مرزهای نژادی و قومی در سطح جهان در حال فروریختن است, مردم افغانستان در این خراب آباد دل به تفاخر قومی خوش کرده اند هرکس لافی از چیزی میزنند که وجود ندارد, برادران عزیز! افغانستان خانه همه اقوام است وقتی این خانه سامان میگیرد که بااخوت و برادری زندگی کنیم و همه به یک دیگر احترام بگذاریم, قوم پشتون سالها حاکمان افغانستان بود تمام قدرت و امکانات در دست شان بود چرا افغانستان را نساخت, اگر به دست هرقوم دیگری بافتد به تنهای نمی تواند کاری از پیش ببرد الامخلص اینکه به جزئیات زیاد زوم نکنید که کی از کدام قوم است بیاییم هر کسی به عنوان یک فردی افغانی تلاش کنیم برای این کشور افتخارکنیم .
احمدی_ عزنی
>>> هههههه چه آم های زود احساساتی هستید من میگم چرا مملکت ما جور نمیشود خوب معلوم هست آدم های مثل شما و امثال شما اگر در راس پلان گزاری ها و صاحب قدرت باشد افغانستان را مطمئینن به بیراهه خواهید برد یکی در هندوستان یکی در پاکستان و....
>>> با هاتف کریمی موافقم.
درست است که در سالیان گذشته در حق ما هزاره ها ظلم شده است و از جایگاه اصلیمان دور نگه داشته شدیم اما امروز به حیث یک شهروند افغان آزادانه در افغانستان زندگی میکنیم و هر افتخاری که بدست می آوریم پیش از آنکه باعث افتخار هزاره ها باشد به افغانستان تعلق دارد.باید به افغان بودن خود افتخار کنیم نه پشتون یا هزاره یا تاجیک و....بودنمان.امروز باید همه ما تعصبات قومی را کنار بگذاریم و برادرانه در کنار هم زندگی کنیم و وطنمان را بسازیم.
مجید از ایران
>>> در اصل زبان شوما دری است نه فارسی . تاجیک هزاره و.. همه افغان هستید زیاد خودرا در ایران نه چسپانید . ایران برای خودش است . نه برای افغانها ... شیرزی از ولایت ننگرهار
>>> سید شیر محمد هزاره تو باز نوشتی کاهی خودت را به جای هزاره جا میزنی گاهی به جای سید نمیدانم که شما چرا اینقدر ...
>>> سلام دوستان عزیز
بسیا ر متاسفم که کسانیکه نمخواهم نام بگیرم از گذشه هیچ درس نیا موخته اند.
تو کوشش کن افغانیستانی بودن خود را قاهیم سازی.
محفل ادبی فارسی حرف دیگریست.
افتخار بیموجب تو از جاپان وچهره جاپانی ؛ترا به سرنوشتی پلان شده می برد.
شما تردید نکنید که نویسنده مقاله ازشما نیست و است با یک تفاوت که میگوید از ... جدا شو با دیگران معا مله کن.
ولی با ز هم وزن خود را بسنجید .با فارسی زبانان ستهزه نکن...
همرا
>>> با عرض سلام خدمت تمام دوستانی که اظهار نظر کرده اند من یک مهاجر مقیم ایران هستم ما افغانها باید به حال خودمان بگرییم که حتی نسل جدیدمان در این دنیای مدرن هنوز به دنبال مباحث نژادپرستی هستند مباحثی که 30 سال کشور عزیزمان را درگیر جنگ های خانمان سوز کرد جنگ هایی که میلیون ها خون بیگناه بر زمین ریخته شد و مال و ناموس و حیثیت مهاجرین افغانی به خاطر نداشتن کشور مقتدر به غارت رفت.دوستان هم وطن من به نظر شما ایا کشور عزیزمان چیز دیگری هم برای از دست دادن دارد که مباحث نژاد پرستی را ادامه دهیم به امید روزی که تمام هموطنان ما به افغانی بودن خود افتخار کنند.مشهد
>>> در دین اسلام همه انسان ها باهم برادرند نژادی بر نژادی
قومی بر قومی بر تری ندارد
تمام مردم افغانستان در نزد مردم کشور های همسایه تحقبر شده وتوهین شده هستند که البته مقصر خود مردم افغانستان
است چون قدر پدر ومادرمقدس ،آبرو ،عزت ،غرور وافتخار خود را
(کشورعزیز) خود شان را نمیدانند ومتحد وهمدل نمیشوند
تا کشور شان را آباد کنند البته حکومت های گذشته مقصر اصلی
هستند در این زمینه که وقت مردم افغانستان را بیشتر از صد سال تلف کرد ند یا مشغول برادر کشی بودند یا اینکه مشغول
خوشگدرانی بودند اگر امروز مایک کشور پیشرفته با اقتصاد بر ترمثل جا پان بودیم رفتار مردم منطقه وجهان با ما بسیار احترام
آمیز بود ازهر قوم وقبیله ای که بودیم .
نوسنده عزیز هر حرف را نمیشود در هر جا زد قبل ازنوشتن
خوب فکر کن به خود ضربه زده ای عمدا باسهوا فر قی نمیکند
با احترام
>>> دوستان تاجیک مان اینبار باز هم از راه مکر و حیله شان راه باز کرده اند. من باور دارم نویسنده این نبشته هزاره نیست و این دوست تاجیک مان که در زیر کمنت هم درج کرده همان نویسنده محترم است.
چون تاجیک ها هیچ نقشی در این همایش ها نداشته اند. چند روز پیش هم گلنور بهمن حنجره پاره میکرد که این تنها تبلیغات مذهبی است و بس.
خاک بر سر مردم و ملتی که ادبیات و فرهنگ را هم در ذهن پلید شان قومی و مذهبی می سازند.
در ضمن باید یاد آور شوم که همین چشم بادامی ها امروزه در جهان بعنوان خوش فرم ترین و جذاب ترین مردم شناخته شده اند.
>>> سلام بر شما
من هم وقتی فکر می کنم به مطالب شما را می پذیرم اما شماهم پذیرای این باشید کمی تند روی کردید.
میدانم که ادبیات با سینما گره خورده است
و تا حالا کسی از ادبیات های ما به دنبالی این کار نرفته اند
من نمیخواهم این حرف را بزنم ولی مجبورم بگویم
بعد از همه ی مشکلات این است که بیشتر کسانی که دنبال شعر وشاعری رفته فقط به خاطر ذوق و قریحه ی شان رفته اند نه
اینکه تخصصی ادبیات کار کرده باشند.
و اینجا که من خودم دانشجویی ادبیات هستم متاسفانه به این چیز ها دسترسی ندارم
ولی تمام تلاش خود راخواهم نمود تا روزی..........
ایران قم
>>> با عرض سلام !
هزاره هزاره است که افغانستان را به جهانیان معرفی کرده از نگاهی فرهنگ ورزشی و .......
از ورزش گرفته تا مرجیع تقلد
روح الله نیکپای مدال آور هزاره در ریشته ای تیکواندو
حمید رحیمی مدال آور هزاره در ریشته ای بوکس
مصطفی امینی فوتبالیست هزاره
سیما سمر کاندیدی جایزه نوبل
محقق کابلی مرجیع تقلد
بابه مزاری رهبر و شهید سرداری مردم اونم هزاره
ما هزاره ها به این ها افتخار میکنیم نه جنگ نه به کشتاری مردمی بیگناهی افشار
>>> بخدا قسم من قوم پرستی را اصلا نشنیده بودم اما وقتکه کلان شدم دیدم که برادران کلان مااوغانا در افغانستان چنان به قبیله شان مینازد که دیگران را اصلا در نظر ندارد بنا براین خیلی نا امید شدم که همه باید یکسان باشد افسوس که چنین نشد . همه ما باید چوب این بد بختی را بخوریم که تا هنوز خوردیم .
>>> تشکر برادرم
ناخنت را درست روی درد گذاشتی همانجا که خیلی ها میخواهند بگذارند ولی نمیتوانند!!!
این سی سال برای ایران فرصت طلایی بود که از دست داد و همچنان بر از دست دادن آن اصرار می ورزد. در طول این سی سال اگر دولت ایران برنامه می داشت الان صدها هنرمند ماهر و درجه اول هزاره را، با استعداد فوق العاده ای که این مردم دارند، وارد بازار فرهنگ افغانستان میکرد که هم در بعد مذهبی موثر واقع میشد و هم در بعد انسانی و خوش نامی ایران!
اما افسوس افسوس و افسوس که چنین نشد هیچ بلکه با هزاره ها همچون دشمن برخورد شد که یکی از جلوه های آن را در جلوگیری حکومت ایران از برگزاری بزرگداشت شهیدمزاری بزرگ که از رهبران بزرگ و دلسوز تشیع در جهان بشمار میرود، بروز و ظهور یافت و نیز مشغول کردن هزاره ها در کارهای ساده و... حتی چندسال پیش در دبیرستان فنی حرفه ای نیز تلاش می شد از آنها پذیرش نکنند.
تو خود حدیث مفصل بخوان.
اگر بگویی میگویند توطیه میکنی! در حالی این شاید تلخ ترین نصیحت باشد!!!!!!!!!! نصیحت همیشه تلخ است و این تلخ ترینش.
>>> عاقلی می گفت: از کوزه همان تراود که در اواست. نوشته های بالا، در حقیقت بیان کننده یک روح بیمار و علیل است که، چشم دیدن زیبایی ها و ترقی یک جمعیت را ندارد. و چنین افرادی دایماً با خود در گیر است و گاه گاهی بوی تعفن آن دامن گیر اجتماع هم می شود . لذا توصیه می شود که آقای احسان حیدری به یک روان پژشک مراجعه کند و خود را از این مریضی نجات دهد تا هم خودش آسوده گردد و هم خلق خدا از زخم زبانش در امان باشند.
420 از هرات هرات
>>> تو كه ميگويي دولت ايران از برگزاري بزرگداشت شهيد مزاري جلوگيزي ميكند بد نيست چشمانت را باز كني بعد اظهار نظر نمايي:
تجلیل از هفدهمین سالگردشهادت رهبرشهید استاد عبدالعلی مزاری در مشهد و شهر ری
بزرگداشت هفدهمین سالگرد شهادت بابه مزاری(ره)ازطرف دانشجویان و مهاجرین مقیم قزوین
بزرگداشت هفدهمین سالگرد شهادت استادعبدالعلی مزاری(ره) از طرف مهاجرین افغانستانی مقیم تهران
ا هفدهمین سالگرد شهادت رهبر شهید استاد عبدالعلی مزاری از سوی ستاد مردمی یاد یار مهربان – اصفهان
نشست علمی «بررسی دیدگاههای عدالتخواهی رهبر شهید، استاد مزاری(ره) در قم
اينها تعدادي از مراسم هايي كه است كه امسال برگزار شده است واقعا همشه اينقدر بر اساس واقعيت حرف مي زنيد؟يا در خيالات و اوهام خودتان هستين؟
>>> سلام به تمام براداران افغانستاني عزيزم! من تمام برادران افغانستانيام را به عنوان دوست و هموطن ميدانم؛ ولي اين نكته را يادآور شوم كه هرچند مردم ما از خصوصيات خوب هم دارند؛ اما در يك صفت تمام آنها مشترك هستند و آن اينكه احساساتشان، بالاتر از حد طبيعي است.
اگر يك نگاه روانشناختي به مسألهي اقوام و قومپرستي بيندازيم ميبينيم كه هر قوم تمام خوبيها را به خود و بديها را به ديگران نسبت ميدهند.
اما واقعيت اين است كه هيچ قوم تمام خوبيها را و هيچ قوم تمام بديها را در خود جمع نكرده است. اما اين را ميشود گفت كه همانگونه كه انسانها بد زياد است، انسانهاي خوب هم كم نيست.
اما يك نكته را يادآور شوم كه ممكن است يك قوم در يك موضوع علمي، مهارتي و... ويژگيهاي شاخص داشته باشند و ما نبايد، واقعيتها را به خاطر حسادت انكار كنيم. به عنوان مثال، مردم هزاره، مردم خوش فهم، با استعداد، با هوش، چابك و... هستند، اما تعصب نبايد سبب انكار اين خصوصيات در اين قوم شود.
دليل اين مطلب كه مردم هزاره، خصوصيات بالا را دارا ميباشد، يكي اين است كه بزرگان هزاره، زمانيكه در عسكري ميرفتند و بر ميگشتند، حرف و حديثشان اين بود كه ما در تعليمات عسكري از ساير اقوام پيشتاز بوديم، اما اينكه مردم هزاره به رتبههاي بالاي دست نمييافتند اين به دليل جو حاكم بر كشور بود.
دليل دوم اين است كه شما در دانشگاههاي نظير دانشگاههاي ايران كه مردم هزاره و ساير اقوام افغاني در آنها درس ميخوانند، يك نگاه بيندازيد و بررسي كنيد كه آيا هزاره پيشتاز هستند يا نه؟
جامعه المصطفي العالميه كه يك دانشگاه حوزوي است و در آن از پنجاه كشور جهان دانشجو، مشغول تحصيل هستند، از كارمندان آموزشي اگر سؤال شود كه دانشجويان چه كشوري ممتاز هستند؟ يقينا خواهد گفت: دنشجويان افغانستان! و دانشجويان افغانستان غير از هزارهها تعداد محدودي هستند.
اما يك سؤال اينجا در ذهن پيدا ميشود كه هزارهها با اين استعداد و هوش بالا چرا در افغانستان كار نميكنند؟ مگر اينها در اين كشور زندگي نميكنند؟ پس چرا رتبههاي بالا و به اصطلاح افغاني چرا صاحب منصبها از ديگر اقوام هستند؟
جواب اين است كه مثل ما در افغانستان مانند آن دوندهي قوي مسابقهي «دو» است كه پايش را بسته باشد و برايش بگويد حالا با ديگران مسابقه بده! و زماني كه حركت نتوانست به او بگويد: ديدي كه اهل «دو» نبودي! پس ديگر حرف نزن كه استعداد نداري!
برادران ساير اقوام! خدا را در نظر بگيريد و يكبار تاريخ گذشتهي افغانستان را بخوانيد به محروميت مردم هزاره هر انسان آزاده ميگريد. من يك نمونه از كتاب آقاي عبدالحسين مقصوي كه در زمان ظاهر شاه نمايندهي پارلمان بود نقل ميكنم: وي ميگويد كه در زمان ظاهرشاه يك ليسه در كل هزارهجات وجود نداشت و من با وزير معارف وقت اين مشكل را مطرح كردم او در جواب گفت: برادر اگر من اين مشكل را با مقامات بالا بگويم آنها ميخندند!
معناي اين سخن اين است كه اين قوم اين قدر توقع پيدا كرده كه حتي درخواست يك ليسه ميكند. اين درحالي است مناطق هزارهجات شامل چندين ولايت ميشود. اين يك نمونهي كوچك از اين محروميت عظيم بود كه شرح آن در كتابهاي مفصل آمده است.
برادر عزيزي كه باز هم به برادر هم وطن و اين گل خوشبوي افغانستان توهين ميكني! معلوم ميشود كه از تاريخ بهرهاي نداري و اگر شاهد حاضر نيز اين است كه با اينكه در دانشگاه كابل براي مردم ما محدوديتهاي وجود دارد، اما در وضعيت كلاسها را بررسي كن! ببين كدام مردم خوش فكر و با استعدادند؟ ديگر به استعداد مردم هزاره شك ميكني يا نه؟ مثالي از ايران بياورم. مردم ايران به استعداد مردم افغانستان باور دارند و در مدرسه تا پيش از ورود به دانشگاه، استعداد اين مردم زبانزد است. آيا ايرانيها به جز هزارهها، افغاني ميگويند. اكثر آنها بيچارهها نميدانند كه افغانستان غير از هزارهها آيا قومي ديگر زندگي ميكنند يا نه؟
سرانجام اينكه هزارهها به عقيدهي بسياري هوشمندترين مردم افغانستان هستند؛ اما شرايط زمان و قدرتهاي حيواني جلو اين استعداد را سد كرده است.
خدايا! عدالت را در سرزمين ما حاكم بگردان!
خدايا! به مردم ما انصاف عنايت كن!
خدايا! به منصفان ما جرئت عطا فرما!
جواب اين
>>> باسلام! دوست نویسنده عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو!
گفتی قند پارسی هزارگی است ! اگر زنجیره جشنواره قندپارسی را دنبال می کردی وکمی منصف می بودی حتما دیدگاه هایت تغییر می کرد .دراین چندسال گذشته درجشنواره بیش ازهزاره ها از دیگران تقدیر شده است مثلا از آقایان رهنورد زریاب کاظم کاظمی دکتر مولایی ابوطالب مظفری وجواد خاوری غیر ازجواد خاوری دیگران هیچ یک هزاره نیست اگر می خواهید مانند آقای بهمن حرف بزنید مساله فرق می کند. .درهیات مدیره خانه ادبیات هم فقط هزاره ها نیستند مثلا خانم منیژه تمنا و...این ها چرا ما افغان ها همیشه نقطه های ضعف را می بینیم وکاه را کوه می سازیم
به جای خسته نباشید به این آقایان مساله را قومی فکر می کنیم. سهراب سیرت نفر اول ازبلخ فکر نکنم هزاره باشد.!!!!
افغانستانی
>>> سلام بر افغان پیپیر و احسان حیدری!
رعایت اعتدال خوب است و خرد پسند!
هزارهها مردمان بومی سرزمین هزار چشمه یعنی حوزه رود هیرمند هستند. زبانشان یکی از لهجههای اصیل پارسی دری است. داکتر نجیب مایل هروی این لهجه را آیینه درستی متون کهن پارسی میداند. طبیعی است که این مردم پیشگام این زبان باشند. این چند سالی دستانی از پیشاور دراز شده و راه تنفس اینی لهجه را سد کرده است، اما هیچگاه نتوانسته آن را خاموش کند. دوستان همزبان ما تلاش نکنند این لهجه را تضعیف کنند.
ما به همدیگر نیاز داریم. تشبیه قروت نشات گرفته از روحیه فاشیستی و تنگ نظرانه است.
نظرات خوانندگان که درکابل پرس در پائین این مطلب درج شده است.
برچسبها: قند پارسی, جشنواره قند پارسی, قروت, قند وقروت