هزاره پیوند

درهم آميزي هويت ملي و مذهبي هزاره­ها

درهم آميزي هويت ملي و مذهبي هزاره­ها

شوکت علي محمدي

براي آن که روشن شود چرا هزاره­ها تا اين اندازه به هويت مذهبي شان دل بسته­اند و هويت ملي و مذهبي شان درهم آميخته است؛ به تاريخ گذشته­ي هزاه­ها نقبي مي­زنم:

جامعه شناختي مذهبي مردم افغانستان نشان مي­دهد که گرايش مذهبي مردم با يک نوع هماهنگي همگاني همراه است. به اين معنا که سران هر طايفه، به هر سوي گرايش يافته؛ قاطبه­ي آن مردم نيز به همان گرايش مذهبي دل بسته­اند. اکثريت قاطع افغان­ها گرايش مذهبي حنفي دارند. تاجک­ها و اوزبيک­ها نيز همين گونه­اند. اکثريت قاطع هزاره­ها نيز به مذهب تشيع گرايش دارند. گرايش قبيله­اي در افغانستان بسيار پر رنگ است. اسلام­گراها، کمونيست­ها و غرب­گرايان، پيش از همه قبيله گرايند.

در پيشينه­ي ورود اسلام و تشيع در افغانستان، آمده که حاکمان غور و غرجستان، در سال 36هق. جناب شنسب(يا بهرام شاه سوري) و جناب ماهويَ براز نايب الحکومه مرو، که از خاندان غوري بوده در کوفه به حضور حضرت علي(ع) مي­رسند و آن حضرت حکومت خراسان را به اين خاندان تفويض مي­کنند. با توجه به جامعه شناختي مذهبي مردم افغانستان، و نيز انطباق سرزمين تاريخي غوريان بر سرزمين کنوني هزاره­ها؛ که در تاريخ از فيروزکوه، باميان، گيزيو، ورزگان، تمران، بُست، درمشان، غزنه، هژيرستان(شامل قرباغ، جاغوري، ناوور، مالستان، دايه، تگاب و بخشي از ورزگان کنوني) نام برده شده؛ نشان مي دهد که مردم هزاره همان غوريان قديمند.

سرزمين هزاه­هاي کنوني افزون بر انطباق بر سرزمين غوريان، بر سرزمين زابلستان تاريخي انطباق دارد. غور و غرجستان از ريشه کلمه اويستايي «گئري» به معناي کوه است. در هزارستان که زبان هزاره­ها باز مانده­ي زبان اويستايي است، اکنون نيز به طرف سايه رخ کوه، «گيرو» مي­گويند و در جاغوري به يک منطقه کوهستاني «ناوه گري» مي­گويند که با گونه اويستايي آن بسيار نزديک است. يکي از پاد شاهان کياني زابلستان به نام «گرشاسپ» است که از ريشه «گرش» به معناي کوه است. گرشستان، گَرجستان و غرجستان صورت هاي گوناگون يک کلمه است. «گرش» و «گرشستان» در پي تسلط زبان عربي که در بسياري کلمه ها، «ش» به «ج» بدل شده، «گرشستان»، به «غرجستان» تبديل شده است.

در نوع تعامل هزاره­ها (حاکمان و مردم غور) با اسلام و اسلام با آنان، «دليل درهم آميزي هويت نژادي و مذهبي هزاره­هاي شيعه» به خوبي پيدا است. در اين تعامل، چند نکته در خور توجه است:

1. پذيرش داوطلبانه اسلام

مردم و حاکمان غور، به دليل پيشينه­ي روشن فرهنگي و خرد ورزي، براي تحقيق در آيين نو پديد اسلام، شخصاَ به مرکز حکومت اسلامي «کوفه» مي­روند و به دليل درک درستي اين آيين، به آن مي­گروند و مردم غور آن زمان، نيز از اين آيين پيروي کردند.

2. تفويض حکومت خراسان به غوريان

گزارش هاي تاريخي حکايت مي کند که سلطان غور در زمان حاکميت حضرت علي(ع) به اسلام مشرف شد و حضرت علي(ع) حاکميت غور را به "شنسب" پادشاه غور سپرد. منهاج سراج جوزجاني، مورخ دربار غور مي نويسد: "غالب ظن آن است که سلطان غور در عهد خلافت امير المؤمنين علي(ع) بر دست علي _کرم الله وجهه _ ايمان آورد و از وي عهد و لوايي بستد و هر که از آن خاندان به تخت نشستندي، آن عهد و لواي علي بدو دادندي. آن گاه پادشاه شدي، و ايشان، از جمله ي موالي علي بودند_کرم الله وجهه_ و محبت ائمه و اهل بيت مصطفي در اعتقاداتشان راسخ بود.( منهاج سراج جوزجاني، 1363: ج1/319و320 )

يکي از غوريان سوري که حاکم مرو بوده به نام ماهويه براز، نيز موفق مي­شود به حضور امام علي (ع) شرفياب شود. او در سال 36ق. پس از جنگ جمل نوشته اي از آن حضرت در يافت مي­کند: بسم الله الرحمن الرحيم. سلام علي من اتبع الهدي! اما بعد؛ فان ماهويه ابراز مرو، جأني، واني رضيت عنه و کتب سنة36(ناصري داودي، 1386: 93)

"به دليل رفتار شايسته­ي جعده، مردم غور از جان و دل به علي(ع) محبت مي ورزيدند. امراي غور که وضع را کاملا انساني مي يابند، بدون جنگ سر بر فرمان علي(ع) گذارده، به دين اسلام مشرف مي شدند، و به پيشنهاد جعده، حضرت علي(ع) فرمان حکومت سرزمين غور را به خاندان "شنسب" که از امراي قبلي آن سامان بود؛ صادر فرمودند، و اين فرمان نامه قرن ها در آن خاندان محفوظ بود و مايه­ي مباهات آن دودمان به شمار مي آمد."(ناصري داودي، 1378: 46 )

غبار، يکي از مورخان برجسته­ي اهل سنت کشورمان مي­نويسد:

«اسلام از قرن هفتم(ميلادي) در ولايت غور پا نهاد و تا قرن يازده مسحي به کلي در تمام ولايت تعميم يافت. در اين ميانه مدتي به کشمکش هاي مذهبي گذشت. حصص مسلمان شده با آن قسمت هاي که هنوز اسلام را قبول نه نموه بودند، از در بيگانگي داخل شد.  و بعد از آن ولايت غور در دو حصه سياسي غور و غرجستان منقسم گرديد. و در مقابل پادشاهان محلي غور(خانواده سور) حکمرانان محلي غرجستان ملقب به «شارها» عرض وجود نمود. خانواده سوري غور از قديم ترين خانواده هاي حکمران ما قبل اسلام ولايت است. فخرالدين مبارکشاه روزي، مورخ اين خاندان شرح مبسوطي از شجره انساب قديم آن ها مي­نگارد. به طوري که فتوح البلدان و يعقوبي مي­نويسد: ماهوي سوري(منسوب به خاندان موصوف) يزد گرد آخرين شهنشاه فارس را به قتل رساند. ماهويَ در آن عهد نايب الحکومه ولايت مرو بود و در عهد حضرت خليفه رابع رضي الله عنه به کوفه آمد. حضرت خليفه ( رض ) به دهاقين و اساوره خراسان حکم نوشت که جميعآ جزيه و ماليات قلمرو خود را به او بپردازند. خوشيد جهان گويد، بهرام شاه سوري(يکي از پادشاهان محلي غور) در عصر حصرت اسدالله به کوفه رفته و منشور غور را حاصل نموده. بعضي مورخين بهرامشاه مذکور را همان شنسب جدا علاي خانواده سلاطين قرن دوازده غور دانستنه اند که معاصر خليفه چهارم(رض) بوده و بر دست او ايمان آورده است.(غبار، جغرافياي تاريخي افغانستان، 1368)

همان گونه که گزارش­هاي تاريخي آمده، حکومت خراسان به خاندان غوري هزاره سپرده شده بوده است.

3. فرهيختگي مردم و شايستگي حاکمان غوري

به دليل پيشينه­ي روشن فرهنگي ، خرد ورزي و دادگري غوريان، حضرت علي(ع) حکومت خراسان را به اين مردم سپرد. اسلام در هر سرزميني رفته، تحول بنيادين در آن سرزمين ايجاد کرده و حاکمان زورگو و ظالم را به زير کشيده است. شما در تاريخ نمي­توانيد جايي را پيدا کنيد که اسلام در آن نفوذ کرده باشد اما تغيير بنيادين ايجاد نکرده باشد، مگر سرزمين غور و غرجستان! اعتماد مجسمه­ي عدالت و دادگري، حضرت علي(ع) در زمان حاکميتش بر سرزمين هاي اسلامي، به حاکمان غور، نشانه­ي شايستگي و دادگري اين حاکمان است که مورد اعتماد و تأييد آن حضرت واقع شده است. فرهيختگي مردم غوري، آنان را دل بسته مشرب معنوي و سياسي اسلام و تشيع کرد.

4. حفظ و ارتقاي اقتدار سياسي- اجتماعي غوريان

انتخاب آگاهانه اسلام، شايستگي فرهنگي حاکمان و فرهيختگي مردمان غور، سبب شد که حضرت علي حاکميت خراسان را به اين مردم بسپارد. اعتماد و تأييد حضرت علي(ع) و  تفويض حکومت خراسان، عزت و اقتدار سياسي اين مردم را حفظ و بلکه ارتقا بخشيد و عزتمندي دنيا و آخرت اين مردم را تأمين کرد. گرايش مذهبي اين مردم با اقتدار سياسي و اجتماعي همراه شد و عشق و علاقه­ي بي بديل  مولا علي(ع) را در دل اين مردم ايجاد کرد. شيعه گري در ميان اين مردم، تنها يک گرايش استقرا نيافته نبود، بلکه با اقتدار سياسي اين مردم گره خورد. رفتار محبت آميز مولا با اين مردم، آنان را در دام عشق جاوداني مولا گرفتار کرد.

5. وفا داري مردم غور به پيمان با مولا علي(ع)

مردم غور که همراه حاکميت سياسي شان به مولا دل بسته بودند؛ بيشترين وفا داري را به مولا نشان دادند. در زمان حاکميت بني اميه، به دستور حکومتي، همه خطبا مجبور بودند در منابر به حضرت نا سزا بگويند؛ گزارش­هاي تاريخي نشان مي­دهد که از همه سرزمين­هاي اسلامي تنها جايي که به اين ننگ، تن ندادند؛ مردم غور و غرجستان( هزارستان کنوني) بوده است، که گويا با تحمل جريمه و خراج، اين ننگ را نپذيرفتند. رفتار محبت آميز مولا، چنين عشق بي بديل در دل اين مردم ايجاد کرده است. با توجه به اين که شيعه در طول تاريخ، در اقليت بوده و حاکمان سرزمين­هاي اسلامي همواره به دست مخالفان اهلبيت بوده، هزاره­ي شيعه­ي افغانستان نيز تحت فشار بوده است. از زمان حاکميت ترک­هاي غزنوي، که به دليل نداشتن پايگاه مردمي در اين سرزمين همواره در تلاش بود خود را به مرکز خلافت«بغداد» نزديک کند؛ بار ها مردم  هزاره را تکفير کرد و به نام رافضي اين مردم را آزار داد که جنگ غور و غزنه، هم ريشه نژادي داشت و هم ريشه­ي مذهبي. غزنويان مردمي را تکفير کرد نام شان محمد و حسن و حسين و علي بود. غزنويان با حاکم غور به نام «امير محمد» وارد جنگ شد و او را کافر اعلام کرد. هزاره­ ها از آن زمان تا کنون بار ها تکفير شده و تحت فشار قرار گرفته و قتل عام شده اند، اما هيچ­گاه از عشق شان به مولا کاسته نشده است. مردم هزاره به دليل انتخاب آگاهانه­ي مذهب تشيع، همواره مورد تهديد واقع شده و از حقوق انساني و سياسي شان محروم بوده اند. هزاره­ها تمام مکانيسم هاي رواني و امکانات سياسي و اجتماعي شان را براي حفظ اين گوهر بسيج کردند که از همان آغاز نام­هاي مذهبي در ميان اين مردم رواج يافت. اکنون در هزارستان اسلامي شيعي به جز نام­هاي مذهبي، نام­هاي ملي هزاره مانند بهرام، شنسب، ماهويه، براز، طهماسب، لهراسب، گرشاسب و... رايج نيست. با مقايسه مردم هزاره که ناديده عاشق مولا شده بود ند با مردم کوفه، که مولا شبانه انبان نان بر پشت، يتيمان، بيوه زنان و مسکينان کوفه را حمايت مي­کرد؛ اما در يک تحول سياسي، به علي و آل علي(ع) پشت کردند و در کربلا جنايت ضد بشري را به وجود آوردند؛ ميزان عشق و وفاداري مردم هزاره به مولا روشن­تر نمايان مي­شود. وفا داري اين مردم به اهلبيت در موارد زير تجلي مي­يابد:

الف/5. قيام ابومسلم خراساني و امير پولاد غوري

ابو مسلم خراساني پوشنگي، به دليل عشق و علاقه مردم غور، به حمايت عباسيان که با شعا «الرضا من اهل البيت» بر خاسته بودند، با آنان همراه شد. پوشنگ اکنون در هرات قرار دارد و به نام «زنده جان» معروف است که ولسوالي ديگري در کنار اين منطقه به نام «غوريان» قرار گرفته است. هرات نيز از قلمرو غور است. همراه ابومسلم سردار ديگري به نام «امير فولاد غوري» با هزاران سرباز از هزارستان و به احتمال قوي از «هژيرستان» تاريخي به حمايت و آرزوي حاکميت اهلبيت(ع) قيام کرد و بني اميه را بر انداختند. مأمون عباسي، با زيرکي تمام در يافته بود رضايت مردم خراسان و در رأس همه غوريان، ولايت اهلبيت بستگي دارد؛ براي جلب رضايت اين مردم، امام رضا(ع) را از مدينه به خراسان آورد و ولايت عهدي را به او سپرد. در دستگاه عباسيان، فضل بن سهل نوبختي و نوبختيان شيعه و عاشق اهلبيت، نقش برجسته­اي داشتند که دو تن از نواب خاصه­ي امام زمان(عج) از همين خانواده اند، نوبختي پدر و پسر!

ب/5. رشادت طاهريان

طاهريان، پوشنگي از نسل ماهويَه براز است و محب علي. به همين دليل جذب دستگاه عباسيان شدند. خراسانياني که در دربار عباسي بوده اند؛ بسياري شان شيعه بوده و دليل ديگري براي همکاري نداشته اند. نويسنده طبقات ناصري در مورد طاهريان آورده است که: «و هو الحسن ابن الطاهر بن المصعب بن زايق بن اسعد بن اسد بن رشد بن بلد بن بادان بن ماى [ماهوي براز] بن خسرو بن بهرام. و ماىَ بن خسرو اول من اسلم على يد على رضى الله عنه، و سماه اسعد، و هو ابن بهرام ريز بن موت بن رستم بن السديد، بن روسان بن برسان بن جورك بن گرشاسپ بن اشراط بن اسهم بن تورك بن اتشب بن شيد بن ادرشب بن طوح بن روشيد بن منوچهر الملك. رحمهم الله المسلمين منهم. و ملوك طاهريان با هنر و عدل بودند، و ابتداء دولت ايشان از عهد أمير المؤمنين مامون بود، به خراسان مخالفت ظاهر شد. امين، على عيسى ماهان را براى دفع مامون به خراسان فرستاد... پادشاهى طاهريان سى و اند سال بود، و در دو فرسنگى رى با چهارده هزار سوار آورده بود بكشت، و سر او نزديك مامون فرستاد. (طبقات‏ناصرى،ج‏1،ص:190)

ج/5. قيام برازبنده­ي غرجستاني

در پي پيمان شکني و دروغ­گويي عباسيان و خيانت به اهل بيت(ع)، خراسانيان دست به قيام زدند که کشته شدن ابومسلم خراساني يکي از آن ها است. در پي کشته شدن ابومسلم، خيزش­هاي زيادي اتفاق افتاد که قيام «برازبنده» غرجستاني يکي از آن­ها است. عبدالحي حبيبي به نقل از تاريخ سيستان در اين مورد مي­نويسد :«در اين هنگام «برازبنده» حرکتي را در مقابل سلطه­ي عباسيان به وجود آورده بود. وي عبدالجبار را هم به خويشتن دعوت کرد و او را به خلاف دربار بر انگيخت. عبدالجبار با «برازبنده» بيعت کرد و «علم سپيد» را که شعار حرکت براز بنده بود؛ بر افراخت. و جمعي از خزارعيان تازي را که طرفدار سلطه عباسيان بودند و اين دعوت را اجابت نکردند بکشت که در آن جمله سرهنگان و رجال معتمد دربار مانند «عصام» سرهنگ امنيه، ابو داود خالد و قدامه حرشي فرستاده­ي منصور هم بود. چون اين خبر به به در بار عباسي رسيد؛ منصور گفت: «خراسان از طرفداران ما خالي کردند.» بنا بر اين در 141هق. خليفه منصور پسر و ولي­عهد خود«محمد المهدي» را با لشکر فروان به خراسان ارسال داشت، تا به دفع برازبنده و عبدالجبار پردازد.

المهدي با قواي سنگين به «ري» رسيد و خازم بن خزيمه را با حرب­بن زياد به سرکوبي سران اين جنبش گماشت و خود خود المهدي در نشابور قواي خود را تمرکز داد، و در اين هنگام مرکز قواي شورشي خراسان، در مرو بود. برازبنده و عبدالجبار، پنج­هزار مرد جنگي را به سرهنگي سوار نامي، به ميدان فرستادند، ولي اين لشکر شکست خورد و حرب بن زياد متوجه مرو شد، چون نزديک مرو رسيد، خود عبدالجبار و برازبنده، به جنگ بر آمدند ولي برازبنده در ميدان جنگ بر دست حرب کشته(شهيد) شد و قواي خراسان هزيمت ديدند.(تاريخ افغانستان بعد از اسلام، ص312- 314)

د/5. خراسان، پناه­گاه شيعيان

به دليل پيوست هزاره­ها به اردوگاه ولايت علي(ع)، خراسان پناه­گاه مطمئن براي محبان علي(ع) تبديل شد که يکي از کتاب­ها چهار گانه شيعه يعني «من لايحضره الفقيه» در اين ديار نوشته شده است. شهير مطهري در کتاب گرانسنگ «خدمات متقابل اسلام و ايران» از مکتب حديثي خراسان به شکوهمندي ياد مي­کند.    نظرات شما درباره این مطلب

مطالب دیگر:

هنر موسیقی - چهارشنبه سی ام اردیبهشت 1388
جوان (هزاره)در یک حادثه دلخراش، تمام آرزو های جوانی اش را باخودبه خاک سپرد - دوشنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1388
کبوترسفید پر - دوشنبه بیست و هشتم اردیبهشت 1388
بازگشت پرنده سپاه! - شنبه بیست و ششم اردیبهشت 1388
پیدا وپنهان انتخابات افغانستان(گلبدین حکتمیار هم می آید ) - پنجشنبه بیست و چهارم اردیبهشت 1388
آنچه داکتر بشردوست تاکنون در برنامه های خود آورده چنين می باشد: - چهارشنبه بیست و سوم اردیبهشت 1388
پنجم جوزا سالروز تولد بابه مزاری مبارک باد! - جمعه هجدهم اردیبهشت 1388
کبو تر سفید سپاه به نشانه صلح به پرواز درآمد! - جمعه هجدهم اردیبهشت 1388
گفتوگوی آنلاین با( کامران میر هزار)نوسنده وشاعر خوب افغانستان - چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت 1388
براساس بلوغ مدنی،رأی هزاره بر چه کسانی حرام است؟ - یکشنبه سیزدهم اردیبهشت 1388
مال باارزش جان بی ارزش - چهارشنبه نهم اردیبهشت 1388
هشدار به هزاره ها - چهارشنبه نهم اردیبهشت 1388
دستور حاجی محمد محقق درباره احوال شخصی شعیان - دوشنبه هفتم اردیبهشت 1388
شیخ قلابی ورسوای هایش! - پنجشنبه سوم اردیبهشت 1388
اینجا تهران ساعت 13 به وقت ایران - دوشنبه سی و یکم فروردین 1388
حضورامریکادر منطقه وتجزیه پاکستان - یکشنبه سی ام فروردین 1388
خیابان های قندهار اسفارد شدو خیابان های بامیان بزودی کاه گیل می شود! - سه شنبه بیست و پنجم فروردین 1388
قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان وغوغاسالاری های جهانی - دوشنبه بیست و چهارم فروردین 1388
قانون احوال شخصیه اهل تشیع افغانستان ورسوایی های اخلاقی متولیان مذهب - جمعه بیست و یکم فروردین 1388
ریس محکمه شهری از سوی مردم دایکندی لت کوب شد - جمعه بیست و یکم فروردین 1388
باران غم - یکشنبه شانزدهم فروردین 1388
دیدار آیت الله هاشمی رفسنجانی باآیت الله العظمی فیاض ودرس های آن برای جامعه هزاره - سه شنبه یازدهم فروردین 1388
مؤلفه های جامعه مدنی در اندیشه شهید مزاری - دوشنبه دهم فروردین 1388
نو عروس در شب زفاف توسط داماد بقتل رسید - چهارشنبه پنجم فروردین 1388
نمایشگاه سه روزه نقاشی هنرکده غلغله افتتاح شد - دوشنبه سوم فروردین 1388
برگزاری میله گل سرخ در مزار شریف با اشتراک وزرای خارجه سه کشور فارسی زبان - دوشنبه سوم فروردین 1388
نوروز باستان - جمعه سی ام اسفند 1387
سخنرانی خانم عذرا جعفری، شهردار ولایت دایکندی - چهارشنبه بیست و هشتم اسفند 1387
بزرگداشت از چهاردهمین سالگرد شهادت بابه مزاری در شهر کویته - پاکستان - دوشنبه بیست و ششم اسفند 1387
اقلیت نشین اسماعیلیان ولسوالی ورسج مورد ( توهین و تحقیر مذهبی ) قرار گرفت! - یکشنبه بیست و پنجم اسفند 1387
گل سرخ - شنبه بیست و چهارم اسفند 1387
مبارزات رهبر شهيد در عرصه هاي سياسي و فرهنگي - شنبه بیست و چهارم اسفند 1387
متعلمین هزاره شهر کویته در امتحان بورس تحصیلی هندوستان گل کاشتند. - جمعه بیست و سوم اسفند 1387
تظاهرات یک هفته ای تاجران شهر کویته بر ضد کشتار هزاره ها در این شهر - چهارشنبه بیست و یکم اسفند 1387
نبرد فکری و عقلانی رهبر شهید مزاری - سه شنبه بیستم اسفند 1387
دست تروریستان خون آشام امروز نیز به خون دو تن از هموطنان بی گناه ما در کویته آغوشته شد - دوشنبه نوزدهم اسفند 1387
مراسم چهلم شهید حسین علی یوسفی - دوشنبه نوزدهم اسفند 1387
در طول هفته جاری دوازده تن از هزاره های کویته شهید شده اند - چهارشنبه چهاردهم اسفند 1387
گزارش کوتاهی از سمینار "افغانستان، کوچیها، مسائل وراهکارها" - سه شنبه سیزدهم اسفند 1387
متاسفانه زمزمه های چندین پارچگی به گوش می رسد - دوشنبه دوازدهم اسفند 1387
نامه سرگشاده مردم افغانستان به باراک اوباما درباره ی انتخابات رياست جمهوری افغانستان! - دوشنبه دوازدهم اسفند 1387
پشتو-ونداليسم؛ - جمعه نهم اسفند 1387
زنان هزاره پیشتاز در عرصه سیاست - شنبه سوم اسفند 1387
هزاره که هرگز افغان نشود!... - سه شنبه بیست و نهم بهمن 1387
فاجعه افشار در قلب تاریخ زنده خواهد ماند - یکشنبه بیست و هفتم بهمن 1387
ملا تروجان های پاکستان... - جمعه بیست و پنجم بهمن 1387
خوست پيشتاز باز سازي !! - دوشنبه بیست و یکم بهمنرهبر شهید:درمقابل همه ی مردم هزاره یک راه وجود دارد و آن وحدت و یکپارچگی ‏آنهاست - دوشنبه بیست و یکم بهمن 1387
درسر زمین هزاره ها و کوهستانهای فرا موش شده چه خبر؟ - دوشنبه بیست و یکم بهمن 1387
زندگینامه داکتر رمضان بشردوست - یکشنبه بیستم بهمن 1387
جنگ شیعیان مقدس و شیعیان زشت روی افغانستان - سه شنبه پانزدهم بهمن 1387
گوانتانامو های ایران ! - یکشنبه سیزدهم بهمن 1387
از ادامه سیاست(عبدالرحمن )جلوگری کنید! - پنجشنبه دهم بهمن 1387
خلاصه ای از بیوگرافی شهید حسنعلی یوسفی: - دوشنبه هفتم بهمن 1387
رئیس جمهور بی کفایت به زندگی ننگینش ادامه میدهد! - جمعه چهارم بهمن 1387
زندگی قوم هزاره درایران - شنبه بیست و هشتم دی 1387
شاعران هزاره نوکران قوم فارس؟ - جمعه بیست و هفتم دی 1387
کوچ اجباری و اثرات فرهنگی واجتماعی آن برجامعه هزاره - شنبه بیست و یکم دی 1387
قیام هزاره جات دربرابر عبدالرحمن - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
زندگی نامه آیت الله محقق کابلی - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
زنده گی نامه ی عبدالعلی مزاری . - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
زندگی نامه و آثار فیض محمد کاتب - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
عبدالخالق هزاره - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
- منشاء نژادی هزاره ها - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
ساختار قومی و نهادهای سیاسی- اجتماعی مردم هزاره - پنجشنبه نوزدهم دی 1387
درویش علی خان هزاره - جمعه سیزدهم دی 1387
گزارش ازاردوگاه(سلیمانخانی تهران) - یکشنبه هشتم دی 1387
موسقی واشعار فلوکوز هزارگی - جمعه بیست و نهم آذر 1387
داستان های هزارگی - چهارشنبه بیست و هفتم آذر 1387
سوز وگداز - سه شنبه بیست و ششم آذر 1387
سر فلکه - جمعه بیست و دوم آذر 1387
الختو در هزاره جات. داستان های واقعی - چهارشنبه سیزدهم آذر1387

+ نوشته شده در  ۱۳۸۸/۰۳/۰۷ساعت 2:42  توسط محمدسعیدی(هزاره)  |